گنجور

حاشیه‌ها

اسرار در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:

آنچه که من برداشت کردم حقیقت عمر و علی نیست.بلکه به نسلهاشون اشاره میکنه.بودند کافرانی که از نسل محمد (ص)بودند و بودند مومنانی از نسلهای دیگه...پس فارغ از هرگونه تعصب و با ذهن خالی و بدون قضاوت اصل مطلب رو دریابیم که انسان باشیم به گفتار نیک و کردار نیک و رفتار نیک.اگر اینگونه بودیم پس در راه و روش همه ی انسانهای پاک از نسل عمر گرفته تا نسل علی هستیم.خداوند در قران هم میفرماید ما شما رو به آنچه در دل دارید مواخذه میکنیم نه به آنچه بر زبان میرانید.پس واژه ها رو باید کنار زد...برای حرف حق زدن نیاز نیست سنگ حسین و علی و محمد و ابوبکر و عمر و خیام ومولوی و.... رو به سینه بزنیم.فقط کافیه گفتار و کردارمون خدایی باشه و پرهیزکار باشیم.به نظرم این جمله ی خداست که میگه ما برون را ننگریم و قال را....ما درون را بنگریم و حال را

. دکتر شکوهی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب:

در بیت زیر واژه «شهرود و آب خوش‌گوارش» را درست کنید.
سپاس
نا-درست:
همان شهر و دو آب خوشگوارش * بنای خسرو و جای شکارش
درست:
همان شَهرود و آب خوش‌گوارش * بنای خسرو و جای شکارش

محمود عقیقی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

هزار نکته باریک تر زمو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
من شاید بارها این غزل زیبا را خوانده بوده ام اما به ارتباط کلامی و معنایی لغات این بیت دقت نکرده بوده
غیر از مراعات النظیری که در اجزای این بیت جاری است به این توضیح بنده دقت فرمایید :
حافظ می فرماید: اولا که قلندر شده تنها به تراشیدن موی سر نیست بلکه تراشیدن موس سر حاصل هزاران نکته ایست که قلندر آنها را درک کرده و و در اثر این درک ، به تراشیدن موی سر اقدام نموده است یعنی تراشیدن موی سر حاصل درک بالای قلندر است نه اینکه موی سر را بتذراشند تا قلندر شوند
دوم اینکه اگر شرط قلندر شدن تراشیدن موی سر باشد با تراشیدن یک موی هم می توان قلندر شد اما چون این شرط مطرح نیست و شروط اصلی برای رسیدن به مرحله قلندری طی کردن مراحل زیاد و دانستن نکات فراوانی است به اندازه هزاران موی سر ، بنابراین می توان گفت قلندر شدن درجه بالایی از سلوک است که لازمه اش داشتن علمی است به اندازه تمام مو های سر انسان
شاید این موضوع می تواند تلمیحی هم داشته باشد به سوال یکی از قریش از حضرت علی در مورد تعداد موهای سر انسان که حضرت علی ع هم جواب داد که من می توانم جوابت را بدهم اما در پذیرش اسلام از سوی تو شک دارم و باز بهانه ی دیگزری خواهی آورد
نتیجه ای هم که من از این برداشت می گیرم این است که قلندر واقعی حضرت علی ع است

علی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سر این جدل می‌کنید که حافظ این شعر را برای که گفته؟
اگر حافظ رند است و اگر این شعر از برای حافظ است هرکس برداشت خودش را بکند هنوز که هنوز است گمان نمی کنم زیاد باشند ادبا و عالما و فرهیختگان در حوزه شعر و ادب که توانسته اند بفهمند حافظ زمینی می‌گویید یا آسمانی و این ویژگی قلم حافظ است که شما برداشت خود را بکنید
و همین است که می‌گویند هنگام فال حافظ خودتان برداشت کنید و به پاسخ و تفسیر فال اکتفا نکنید
اما به نظر حقیر رندی تشنه لب تر از حسین ابن علی یافت نمی‌شود

خسرو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:

جناب دکتر محمد ادیب نیا ، موتوا قبل ان تموتوا،سخن رسول راستگو، ابوبکراست
هرکه خواهد که ببیند بر زمین/ مرده‌ای را می‌رود ظاهر چنین
مر ابوبکر تقی را گو ببین/ شد ز صدیقی امیرالمحشرین
بهر این گفت آن رسول خوش‌پیام/ رمز موتوا قبل موت یا کرام
هم‌چنانک مرده‌ام من قبل موت/ زان طرف آورده‌ام این صیت و صوت

همایون در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶:

در این غزل که تمامی در توصیف شمس است، جلال دین خود را سیمرغ عشق معرفی میکند که بسیار قابل توجه است و جایگاه خودرا که قاف است، شمس میداند
به صراحت میگوید که هرچند در سوره ایلاف به (قریش) میگوید که کعبه را دوست بدارید و ربّ این بیت را پرستش کنید، ولی من بجز تو با کسی و چیزی دیگر الفتی ندارم و هیچ چیز که پیش از تو بوده برایم اهمیت و چشم روشنی ندارد
در مطلع غزل جلال دین اعلام جنگ دارد با همه چیز و شمس را شیری میداند که به مصاف همه سلاطین برخاسته و خود را فدایی و جنگنده در نبرد شمس معرفی میکند، چون هیچ چیز را جز شمس به حق نمی داند و آتش شمس را میخواهد به همه جا گسترش دهد و هرچه ناحق را بسوزاند

فاتا فاتا در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:

با سلام
یک قاعده ای داریم در اصول فقه: الجمع مهما امکن اولی من الطرح؛ یعنی صحبت های انسان ها را باید کنار هم نهاد و فهمید.
سعدی در ابنتدای داستان از پسری زیبا رو سخن می گوید و در انتهای داستان سخن از این که پسر از او خواست که در شهر بماند و سعدی قبول نمی کند و از طرفی بودن در شهر را مانع عفت خود می داند؛ چون شهر دارای پری رویان نغز است و پیلان بلغزند.
سخنان دیگر سعدی را هم شنیده ایم.
حالا وقتی به مجموع سخنان نگاه می کنیم متوجه می شویم که پسر دارای صورتی زیبا و آرام و باطمانینه بوده است؛ همین و بس.

عبدالرضا در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

با توجه به بیت اول میتوان گفت
بیت: "نبود نقش ِ دو عالم که رنگِ اُلفت بود
زمانه طرح محبّت نه این زمان انداخت"
اشاره دارد به اینکه محبت و عشق عاشق به معشوق، ازلی است و نه فقط با یک نگاه عاشق دلباخته معشوق شده بلکه این محبت از لحظه افرینش در دلش قرار داده شده و ماندگار خواهد بود...

هادی افشاری در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

واقعا استاد سخن سعدی بقدری زیبا این شعر رو سروده که به جرات میتوان گفت هیچ کس نمونه آنرا نمیتواند بسراید
بیت اول مصرع دوم نوعی بدعت گذاشته شده که غالبا رسم بر اینست که گفته شود اول به دوستان اب را بده بعد بده بمن اما زیبایی بی نظیر این بیت اینست که میگوید اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را،
یا بیت دوم شب خوش گفتن به خواب یک ترکیب بینهایت زیباست

بی نشان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

جسارت مکرر این کمترین خوشه چین خرمن فرهنگ و ادب و شعر و شعور را پذیرا باشید
یقینا معانی آشکار و پنهان قالبی چونان غزل در پیوند طولی و عرضی و وحدت واره ی ارگانیک با دیگر ابیات و ساحات صوری و معنوی حاکم بر آن ملموس تر دست خواهد داد و درک خواهد شد
اما به دلیل نامناسب بودن فضای پیامک بنیان در عرصه ی فضای مجازی و دلایلی چند دیگر از جمله قلت بضاعت این امر در این مکان و زمان ممکن نیست
در مورد مصراع دوم بیت ابتدایی " خیال باد شکل آبگونم " سیر مفهومی ابیات پیشینی و پسینی می تواند بسیار راهگشا باشد
معنای ظنی دیگر برای این مصراع غایت پوشیدگی و پنهان بودگی جان را در تعابیر وصفی و اضافی " خیال باد" و " شکل آبگون " که هر دو مظهر غایی این دو صفت می توانند باشند قابل تفحص و بررسی و بذل توجه می سازد
باد خود پنهان است از دیده و در مقام تعریف نظری علم حسی است که تعریف پذیر می گردد و خیال نیز هم که از این وجه در مملکت وجود انسانی متصف به همین صفت است این پنهان بودگی را به غایت می رساند و معنای محصلی چون روح و جان که حقیقت انسان جز آن نیست در درون خرقه ی قالب چونان خیال باد پنهان و چون شکل آب که خود مظهر غایت بی شکلی است در ذات خویش و باز در گستره ی علوم حسی مظروفی شکل پذیرنده به تبع ظرف خویش است به دست می دهد .....

همایون در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۸:

غزل در توانایی عشق، عشقی که معلم و راهنمای آن شمس تبریز است، گویی امواج رشک پروردگار
را نیز خروشان کرده است و چون دریایی خروشان بنا دارد بنیاد هر چه خلاف آفریدگاری است را در هم بکوبد و کسی را در جهان باقی نگذارد که از این صهبا بی بهره باشد و سر آن دارد که لشکر عشاق را به عزم فتح جهان به حرکت درآورد و ماه معنا را همواره تابان و کام عاشقان را هماره شیرین نگاه دارد

Shoaib در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴ - الله گو:

گر شراب و بنگ خوردی توبه کن الله بگو
اشتبا دوم :
ما بدی ها را به نیکویی مبدل میکنیم

ارسلان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۶ - فی فضیلة حسین رضی الله عنه:

کاشکی ای من سگ هندوی او
کمترین سگ بودمی در کوی او
یا درآن تشویر آبی گشتمی
در جگر او را شرابی گشتمی

میثم در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۶ - فی فضیلة حسین رضی الله عنه:

چرا گفته سلطان ده معصوم ؟
بعد ایشون ، نه امام اومدن ، پس چرا گفته سلطان ده
امام حسین علیه السلام که سلطان امام حسن نبودند

میثم در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۶ - فی فضیلة حسین رضی الله عنه:

چرا گفته سلطان ده معصوم ؟
بعد ایشون ، نه امام اومدن ، پس چرا گفته سلطان ده
امام حسین للیه السلام که سلطان امام حسن نبودند

آمیز در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

ممنون عزیزان بابت نظرات ارزشمند،
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویی ست
که کمین صید غمش جان و دل و دین آمد...
این بیت، بنظرم زیباست
رابطه ی کمان، و شکار، و دام رو همه میدونیم
شکارچی، دام رو میگسترانه تا شکار رو فریب بده
و کمانی که ابزار شکاره
اما اینجا مرغی رو میبینیم که هوادار شکارچیست
و اوردن کلمۀ "باز" بمعنی دوباره که تداعی کننده ی پرنده ای به همین نام نیز هست و با مرغ جناس داره
دل رو به مرغی تشبیه کرده، که شکاره، اما با این حال همچنان هوادار شکارچی خودشه
و اون تشبیه زیبای کمان ابروی یار، به کمان شکارچی

و مصرع بعدی که میفرمایند
که کمین صید غمش جان و دل و دین آمد
کمین به معنی کمترین
که از اونطرف تداعی کننده ی کمین و دام هم هست
یعنی با این وجود که این معنی رو میرسونه که کمترین صیدی که میکنه جان و دل و دینه
با اینحال باز هم با اوردن کلمه ی کمین و صید، همون فضای شکار و شکارچی رو باز تداعی میکنه و میگه درسته که به شکار ِ کمتر از جان و دل و دین رضایت نمیده اما باز مرغ دل، هوادار ِ این کمان ابروست...
خیلی لذت بردم از خوندن نظرات عزیزان و استفاده کردم
با تشکر

تماشاگه راز در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

در ادامه پست قبل
جود به معنای
1 - بخشش ، کرم . 2 - جوانمردی .

پژورمضانی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷:

خواب و خورت ز مرتبه عشق دور کرد
آنگه رسی به عشق(دوست) که بی خواب و خور شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که حاک در گه اهل بصر شوی

بی نشان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

سلام و عرض احترام خدمت اعزه ی فرهیختگان مولوی پژوه
بنده جسارتا در راستای پرسش دو عزیز بزرگوار جناب علی آقا و آقا صادق برداشت هایی صرفا شخصی و ذوقی رو به عنوان تکمله عرض میکنم
همان طور که در اشخاص انسانی قوالب و کالبد عنصری دارای یکسانی تام نبوده و نیست و بین هر دو انسانی حتی همسان تفاوت هایی حتی جزئی وجود خواهد داشت که بر آن حکمت هایی مترتب است در مسیر تکامل روح واحد منبعث از مبدا واحد " نفخت فیه من روحی" که مقام جمعیت تام جان و ارواح در مقام بازگشت به اصل و مبدا خویش هست قالب جسمانی به تبع هر مرتبه و مقامی از تعالی روح تغییر ماهیت داده در نگاه اهل باطن رنگ و شکل دیگری به خود می گیرد و به تعبیری در صیرورت (سیرورت ) و شدن از قوه به فعل است ک این می تواند وجهی از رمزگان صد رنگ خواندن قالب و کالبد به ظاهر لایتغیر توسط جناب مولانا باشد
در مصراع دوم بیت هماهمگی میان خصوصیات ذاتی باد و خیال و آب و اشکال باید مورد توجه تام واقع شود که محمل تشبیه هر یک به دیگری را در مقام اشتراک اوصاف فراهم آورده است
به صورت خلاصه خصلت باد ناپیدایی و ظهور در مقام ظهور ابزاری و عرضی است که خیال نیز در حقیقت امری پنهان و برانگیزاننده ی قوای فعلی و قولی و حالی انسان است همین طور تعمیم بدهید به آب و اشکال آن بما هو آب و شکل پذیری آن بر اساس ظرف و قالبی که در آن قرار می گیرد.....
آنچه ور درون قالب صد رنگ من است از جنس باد و خیال پنهان حرکت دهنده و معنا دهنده ی به قالب و ظرف کالبدی من است ک از آب نیز می توان به سیالیت روح وار آن اشاره کرد که شراشر وجود را تحت تدبیر خویش دارد و در عین ناپیدایی آشکارترین ساحت وجودی موجود ذی روح است
در رابطه با بیت دوم در تکمله ی فرمایشات عزیزان
دو مبحث قدم و حدوث ذاتی و زمانی از مباحث ریشه دار د درازدامن کلامی و حتی با نظرگاهی عرفانی است که متوجه و در خور پردازش متخصصین فن است " ‌دست ما کوتاه و خرما بر نخیل "
اما در حد وسع و فهم قلیل در تلقی عرفانی انسان در مقام اتصاف به تجلیات اسمائی و صفاتی و اضمحلال ذاتی به مقام قدمت نه زمانی بلکه قدمت ورای تعین نائل شده و حی لایموت می شود که در حدیثی قدسی نیز بدان اشاره رفته است و در حدیث قدسی دیگری افلاک که در مقام توسع کلیت عوالم وجودی را شامل می شود طفیلی مظهر تام احدی مقام محمود احمدی معرفی شده که " لولاک لما خلقت الافلاک" در تلقی عرفانی و در مقام تبعیت تام از مظهر اتم الهی حضرت رسول اکرم صل الله عارف به مقام قرب وی نائل گردیده خلیفه ی بلاواسطه و ماورا مکان و زمانی او می شود . در این تعبیر مولوی با اشاره به دوران طفولیت که زمان متابعت تام از مقام مادری است خود را در پرتو وجود قدیم انسان کامل زمان طفیلی وی می داند .....
مبحث قران از مباحث علم هیئت قدیم و پرداختن به وضعیت اجرام فلکی در زوایایی تعریف شده در برابر هم است که بحث مشبع و مفصلی دارد و به اعتقاد قدما این ارتباطات علوی بر امور و ارتباطات عوالم مادون اثر گذار می باشد که در حیطه ی دانش اهل فن است ....
قران با انسان الهی مصراع اول مرا در قرون زمان خطی مجال ظهور و بروز می دهد ....
تباطات

ایمان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

توضیح بیت:
در بادیه تشنگان بمردند / وز حِلّه به کوفه می رود آب
تشنگان در بیابان در اثرِ تشنگی از پای درآمدند . در حالی که آب از حلّه به جانب کوفه روان است . یعنی جایی که بر ساحل فرات واقع شده است و به آب نیازی ندارد . دوستی بالاتر از درستی‌ موقعیت جغرافیایی شهرهای «حله» و «کوفه» در عراق اشاره کردند که عملا دو شاخه مجزا از فرات هستند. ضمنا آبی از یکی به دیگری نمی‌رود. به نظر می رسد که منظور شاعر، همان اصطلاح «زیره به کرمان بردن» است. یعنی یکی در جایی از تشنگی دارد جان می‌سپارد و دیگری از حله به کوفه (که هر بی‌نیاز از آب هستند)، آب می برد.
[ بادیه = صحرا و بیابان / حلّه و کوفه = نام دو شهری در عراق که اولی در جنوب بغداد و دومی در شرق نجفِ اشرف واقع است / آب = مراد رود فرات است ]
منبع: وبسایت «دیدار جان» با تصرف‌ در اصل مطلب.

۱
۱۷۵۵
۱۷۵۶
۱۷۵۷
۱۷۵۸
۱۷۵۹
۵۴۰۸