علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱:
لطفا تصحیح شود:
دلش داشتم پر غم و درد و جوش ----> دلی داشتم پر غم و درد و جوش
که او از در بند چاهست و بس ----> که او از در بند و چاهست و بس
ز پاکیزه جان و فرود و زرسپ ----> ز پاکیزه جان فرود و زرسپ
چو تو جنگجویی نیاید سپاه ----> چو تو جنگجویی نیابد سپاه
ز می گشت گردان و شد روز تار ----> زمی (زمین) گشت گردان و شد روز تار
بافسوس بهر جای گسترده کام ----> بافسون بهر جای گسترده کام
چنین گفت گودز آنگه بطوس ----> چنین گفت گودرز آنگه بطوس
برامش و جامه بنمای سر ----> بآرامش و جامه بنمای سر
گریزان ز باد اندرآید بب ----> گریزان ز باد اندرآید بآب
سوس شهر ترکان بکین آختن ----> سوی شهر ترکان بکین آختن
که ایدر بباید گو پیلتن ----> که ایدر بیاید گو پیلتن
برام یک روز ننشستهام ----> بآرام یک روز ننشستهام
سر بدرههای درم بردید ----> سر بدرههای درم بردرید
چنین گفت کای نامدار گرد ----> چنین گفت کای نامبردار گرد
بفگت این و دل پر ز کینه برفت ----> بگفت این و دل پر ز کینه برفت
بلکشر چنین گفت هومان گرد ----> بلشکر چنین گفت هومان گرد
سوران رزم آور و کینهخواه ----> سواران رزم آور و کینهخواه
هنرهای دشکن کند زیر گرد ----> هنرهای دشمن کند زیر گرد
بر و بومشان پاک و یران کنیم ----> بر و بومشان پاک ویران کنیم
همه نامدارن بدین هم سخن ----> همه نامداران بدین هم سخن
سپهبد سورای چو یک لخت کوه ----> سپهبد سواری چو یک لخت کوه
خروشیدن دیدهبان پهوان ----> خروشیدن دیدهبان پهلوان
ازان نامدارن گودرزیان ----> ازان نامداران گودرزیان
همه رفتن ما بورد باد ----> همه رفتن ما بآورد باد
ز یپروزه دیبا سراپرده دید ----> ز پیروزه دیبا سراپرده دید
بدین سام بزرم افراسیاب ----> بدین سان بآزرم افراسیاب
دلیان ز خفتان بریده کفن ----> دلیران ز خفتان بریده کفن
کمان بزه را بباز و فگند ----> کمان بزه را بباز فگند
چه گوید بورد با سرکشان ----> چه گوید بآورد با سرکشان
برفتند هر کس برام خویش ----> برفتند هر کس بآرام خویش
بورد این ترک هشیار باش ----> بآورد این ترک هشیار باش
که جوید بورد با او نبرد ----> که جوید بآورد با او نبرد
ببرید بر گستوان نبرد ----> ببرید برگستوان نبرد
Zeytoon۱۱ در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:
سلام،صیف یه واژه قرآنیه که درسوره قریش جزسی اومده وبه معنای تابستانه وشتا به معنی زمستان.
یعنی انسان همه عمرش به فکراینه که چه بخورم(خصوصاتابستان که فصل میوه هاست)وچه بپوشم درفصل سرما
خسرو در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
دوستان گرانقدر حاشیه های بسیاری در مورد علم نجوم و اسطرلاب تا رمل اینجا باقی گذاشتند اما هیچکس به این نکته اشاره نکردند که علم نجوم خوش یمنی و یا نحس بودن روزهای آتی رو کاملا پیش بینی میکنه . و حتا با درجات خوش یمنی و بد یمنی مختلف اینجا فردوسی بعد از چهارصد سال و با کلام خود دارد از زبان رستم فرخزاد نقل قول میکند اینکه رستم این چنین صحبتی کرده باشد یعنی بدون تلاش از قبل تسلیم شده باشد و اراده ای در کار نبوده را نمیدانم چطور به او سایر شهیدان قادسیه نسبت داده اید ؟رستم نیز بر علم نجوم احاطه داشته و میدانسته در چهار روز آینده وجود نیرو های افلاکی و خاکی بر ضد سپاه ایران خواهد بود همین . نه پیشگویی اینجا واقع شده نه جادوگری نه کاهلی . که اتفاقا در روز های مورد نظر در جهت سپاه ایران طوفان شن شدیدی اتفاق میافتد
مبین در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۳:
خواهشا حرف های خنده دار نزنید...
باسواد ترین مولوی شناس زمان ما استاد بدیع الزمان فروزانفر هم ابیات ترکی از مولانا را در کتاب های گرانقدرشان آورده اند...نه تنها خود مولوی که پسرش هم ترک بوده و ترکی میسروده...هنوز هم خوشبختانه باقیست البته زبان و ادب فارسی بسیار گسترده تر بوده و از این جهت هم بوده است که شاعران ترک هم رغبت چندانی به سرودن ترکی نداشته اند...شما اما ببینید که بعدها همین ترکی با شاعرانی مثل فضولی و صایب سبکی که امروز هندی خوانده می شود را به ادبیات فارسی معرفی می کند
تیموری در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - وله ایضا:
همین شعر دقیقا به عنوان قصیده شماره 20 سعدی درج گردیده است.
مهناز آذری نیا در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶:
سلام . تعجب می کنم از بعضی دوستان که برای کلمه فارسی تنوین ( گاها" ) و بجای تنوین (ن) بکار می برند ( معمولن ) . چرا هر واژه را همان طور که باید ننویسیم : گاهی _ معمولا"
RAHA در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:
ببخشید نمیتونیم ک وزن شعر رو مستفعلن مستفعلن مستفعلن مفعولن بگیریم؟؟
محسن در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
بند سوم. بیت دوازدهم. را بنده اینگونه نیز در جایی خوانده ام:
تو کجا ما کجا، ای از شرمت
دختر رز [به شیشه] برقع پوش
گفتمش سوخت جانم [آه دل]
وآتش من فرونشان از جوش
مظفر طاهری در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
دوستان توجه داشته باشند سعدی با همه وبژگی های مثبت انقلابی نبوده است.
سعدی که شیخ بوده و منبر می رفته و همه قبیله اش عالمان دین بوده اند نمی توانسته خلاف نظر قران(نساء آیه 34) بگوید.
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن
تضمینی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴:
برگ بیبرگی نداری گرد آن درگه مگرد
اردشیر در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰:
متن شعر از لحاظ موضوع، سه بخشی است چون تصویرهای ذهنی سه نفر در یک نفر که شاعر باشد در هر قسمت آمده است: بخش اول مغازله دو-نفری مربوط به دوره جوانی و عاشقی شعر است. بخش دوم دورهٔ بعد از این عشق و درک این حقیقت که بغیر از شاعر افراد دیگری هم بدنبال معشوق بوده اند چون این قسمت مناظرهٔ یک در برابر چند نفری است. و قسمت سوم نوعی عشق مجازی یا خودفریبی مرتبط با خداشناسی است.
اکبر در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
البته که در جایگاه تفسیر این شعر نیستم فقط خواستم بگم که ای کاش میتونستم با خانم((لیلا))بیشتر اشنا بشم و ازشون کمک بگیرم ممنون از همه شما
اسامه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲۱:
سلام
بیت آخر به جای «زر و سیم» نوشته شده «زور و سیم»
میم در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴:
قباد رشک برانگیز و متاثر کننده هست. قباد یکی از شخصیتهایی هست که خیلی ناگهانی وارد شاهنامه میشه و سهم او از شاهنامه همین چند بیت هست و زود خارج میشه. اما چنان حضور پر رنگی داره که در خاطر شنونده میمونه. او حقیقتا پدر شجاعت هست. او نمادی از "نام" هست در برابر "ننگ" که فردوسی در شاهنامه زیاد به این دو معنی پرداخته.
امیدوارم اگر کسی اطلاعاتی تاریخی از این شخصیت داره در نظرها بنویسه. ممنون
نورعلی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۷:
عالم به توست قایم تو در چه عالمی
تنها به توست زنده تو تنها چگونهای
در مکتب ابن عربی و مولوی و ملاصدرا جز انسان کامل(که پس از اتمام ارسال رسل، امامان معصوم خواهند بود) هیچ شخصی نمی تواند طوری باشد که عالم به او قائم و جانها بدو زنده باشد... سطح معرفت مولوی را در حد یک مرید معمولی پایین نیاوریم. شیخ بهایی درباره مولوی می گوید: من نمی گویم که آن عالی جناب/هست پیغمبر، ولی دارد کتاب. مولوی و غیرمولوی همه رعیت و ماموم و تابع و روزی خور انسان کامل اند.... هو یا علی مدد.
آصف نجیبیان در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:
حامد زمانی خونده:
پیوند به وبگاه بیرونی
امیرعلی داودپور در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
در اینجا مولوی از دردی غیر مردن سخن میگوید، نه درد مردن، وزان درد چند جای دیگر هم سخن میگوید، این درد را در دیوان حافظ هم شنیده ایم و آن درد شعور است ، شعر او شعور فزونی از بهر او آورده که درد و رنجی را حس میکند. اما اژدها چیست؟ تحت اللفظی ما وجود اژدها را حاشا میکنیم، لیک مولوی خواسته و نخواسته از اژدها نام برده، اژدها چیست؟ برق زمرد چیست؟ اینها اسرار وادی معرفت است، خلاصه اگر به جاهلان و دم آنها ، به ثروتمندان و سیاستمداران و پیروان آنها بنگریم آنها از نظر معنوی اژدها هستند، واجد یک سر و دنباله آنها. برق زمرد چیست؟ کدام زمرد؟
مبارزه کنید با جهل و ستم و دروغ و جنایت و ستم به نامهای مختلف، چه دین باشد چه سیاست و چه ثروت و چه مقام و مانند آن به ابزار خودتان.
از برق عشق دفع اژدها نتوان
وز بحر حرف درک این دعا نتوان
حرف خرد به باطن دیوان نشود
وز بهر دیو صرف این معما نتوان
حانیه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب:
سخن جان است و "جاندارو"ی جان است . جاندارو به کنایه به معنی تریاک و افیون ، در گذشته به عنوان مسکن و آرام بخش استفاده میشده . سخن مانند جان است و سخن مانند تریاک ، حکم داروی جان را دارد .
شمس در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۰:
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت - جز لطف بی حد تو آن را سبب ندیدم.
شاعر از لطفی سخن می گوید که گویی بی دلیل و بی حد بوده و خود شاعر نیز آن را ملتفت است، چه زیباست علم به نیکی ها و دیدن خوبی ها، شاعر می آموزد که شاکر باشیم بر همگان و بر نیکان که به ا نیکی کرده اند.
علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱: