گنجور

حاشیه‌ها

زیبا روز در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۸۴:

عجب ابیات عمیقی ست ای فریاد .
حال انسان را می فرماید که جهان را زیر نگین قدرت خویش دارد ولی در عین حال با این همه کشفیات علمی و دانش و غیره در برابر عظمت حق بس حقیر است و چاره جو .و در بیت دوم تلمیحی دارد به انشق القمر

در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

و با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند...
کاش میشد میبخشیدی کاش میدانستی...

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰:

معنی دو بیت آخر:
اگرچه از سر لاف و تکلف، نظمی می‌سرایند اما نظم آنها در مقابل شعر سنایی، مانند تصویر گربه است در مقابل شیر واقعی.

حامد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲ - جنگ هوشنگ نوهٔ کیومرث با دیوان به کین‌خواهی پدرش سیامک:

درود. در بیت آخر به نظر بنده بهتر است به جای "چو" واژه ی "چون" نوشته شود. اینطوری وزن بهتر رعایت و شعر راحت تر خوانده می شود.

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳:

پارسی نیکو ندانی، حکم آزادی بجو

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:

از تو هر جایی ننالم چون تو هرجایی شدی؛
نیست جای ناله از معشوقِ هرجایی، مرا

احمدآرام نژاد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳۸:

بادرود وعرض ادب
بیت6 در روزی که _که اضافه است

افسانه چراغی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵:

گنجور عزیز لطفا تصحیح بفرمایید:
از خواب و خور «خویش» چه گویم که نمانده‌ست
دی تازه تذروی «بُدم» اندر چمن لطف
«همچون» گل سرخ آن لب همچون شکر من

صادق نیکسر در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در شکایت و عزلت:

نیاز عطا داشتم یعنی چه؟

محمد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو:

ای دهنتون صاف یه صوت میزاشتین ببینیم این شعر جناب فردوسی چجوری خونده میشه. چقدرم که سخته

امید نقوی در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۸:

درود بر شما.
در بیت پنجم «گرانبار» درست است و باید فاصله «گر» و «انبار» حذف شود. پیروز باشید

تشنه در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است:

درود
با توجه به ابیات قبل از این مصرع که
هرکجا کشتیست آب آنجا رود
دقیقا منظورش چیه؟
یعنی آب میگرده کشتی رو پیدا میکنه؟
یا آب را باید جایی جست که کشتی هست؟
ممنونم

بهنام در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

مصرع «چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار» مشکل وزنی دارد. گرچه مولانا خیلی در قید و بند وزن و قافیه نبوده و بارها اعتراف کرده که این‌ها اون کشته‌اند. مولانا این وزن را در این مصرع دوری فرض کرده است که اشتباه است و دوری نیست. در نیم‌مصرع اول، چراغست این دل بیدار، هجای آخر «بیدار» کشیده است و اگر قرار بر درستی وزن باشد، باید هجای اول نیم‌مصرع دوم بلند باشد که وزن درست در بیاید؛ ولی مولانا هجای آخر نیم‌مصرع اول را بلند فرض گرفته که اشتیاه است.
شاید نوع تلفظ کلمات در گذشته فرق می‌کرده و مثلاً «ر» آخر کلمه در آخر نیم‌مصرع تلفظ نمی‌شده که چنین چیزی فرض کرده مولانا. البته بعید است.
نمی‌دانم. اگر کسی اطلاعی دارد، لطفاً بنویسد.

فرزاد در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

سلام منظور از می در اشعار عرفانی چیز دیگریست مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب به عنوان یک شاعر ملحد و شهوت طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت مردمان خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خود نگریسته اند
سؤالی که اغلب طرح می شود، این است که پس از این همه مدح و ثنای شراب و عشق در رباعیات چیست؟ پاسخ این است که این الفاظ و نظایر آن استعارات و کنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد و از جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت و بندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.
خیام دانش و معرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان بر نداشته است) و تصور غربیان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل و بیهوده است؛ زیرا این همه خرد و حکمت در رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهرپرستی در تناقض آشکار است.

محسن در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳:

بیت زیر نادرست است:
ز ترکان و از دشت نیزه‌وران ز هر سو بیامد سپاهی گران
شکل درست آن اینگونه است:
ز توران و از دشت نیزه‌وران
ز هر سو بیامد سپاهی گران

مست عشق در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۳:

مساله در مرکز ثقل آگاهی هست.آگاهی ما از نماز و بهشت و الله و می و مستی شاعران به آنچه هست که تعریف ظاهری شده ولی اگر مرکز ثقل آگاهیمون عوض بشه شعر رو به صورت دیگری متوجه میشیم.اگه نماز رو متصل بودن دائمی و الله رو نیروی برتر هستی و نه یه موجود نشسته در آسمان بلکه در درون خود و باخود ، بهشت رو هم نهایت لذت انسان از نیروی عشق بدانیم اون وقت تمام معنای زندگی در همین دو بیت درک میشه...متاسفانه اگر نماز رو صرفا خم و راست شدن و بیان اذکار قرانی بدانیم میبینیم که اکثر بشریت قادر به نماز دائمی نیستن و شاعر به خیال خام شعر سروده اما اگر هر لحظه از زندگیت در اتصال به حق باشی چنان از عشق لبریزت میکنه که احساس لذت عمیق و بودن در بهشت میکنی.این عشق عمیق چنان مستت میکنه که ناخودآگاه به سمت خم و راست شدن و بیان‌حمد و سوره با دل و جان میشی نه صرفا به عنوان تکلیف و ترس...یا به هر دینی که هستی اعمال خاصش رو صرفا از روی عشق انجام‌میدی...پس به ضرث قاطع میگم که منظور شاعر از نماز دائمی، اتصال به خدا و نیروی برتر و خوشحالی عمیق و شاد بودن در هر کار ساده ای که روزمره انجام میدیم.سپاسگزاری عمیق به همراه شادی از عشق اتصال به نیروی برتر هستی در همه ی کارهای روزانه حتی رانندگی آشپزی، بچه داری، مهندسی، رفتگری و خیاطی و حمام و پیاده روی و...یعنی نماز دائمی.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۳۸:


" مجلسِ عُمر "


یارانِ موافق همه از دست شدند
در پایِ اَجَل یکان یکان پَست شدند


خوردیم زِ یک شراب در مجلسِ عُمر
دُوری دو سه پیشتر زِ ما مست شدند


- یاران: افراد شبیه به هم
- موافق : سازگار، هماهنگ، دلخواه
- یارانِ موافق : کسانی که مثل ما زندگی می کردند با آرزوها و امیال شبیه به ما
- از دست شدند/ پست شدند : مُردند
- در پایِ اَجل : در برابر مرگ
- یکان یکان : به تنهائی و جداگانه
- خوردیم ز یک شراب: همگی سختی و آسانی زندگی را می چشیم
- مجلسِ عمر : دنیا
- مست شدند : زندگی کردند و سپس از این دنیا رفتند
- دُوری دو سه پیشتر: اشاره به مجلس میگساری دارد که میگسار(ساقی) با صُراحی (ظرفی شبیه کوزه) پیاله تک تک میهمانان را که دور مجلس نشسته اند را پُر می کند. آنهایی که زودتر به بزمِ زندگیِ دنیا آمده اند، از دستِ ساقیِ روزگار زودتر شرابِ زندگی نوشیده که همراه با مستی همزمان مجبور به ترکِ این میهمانی خواهند بود که این برای همه اتفاق خواهد افتاد و استثنایی هم ندارد!

برداشت آزاد :

پیش از من و تو، افراد زیادی بودند که همانند ما زندگی می کردند،اما عُمر زمینی آنها در این کالبد به پایان رسید. آنها مثل خود ما بودند و زندگی کردن را دوست داشتند، تنها با این تفاوت که زودتر از ما به دنیا آمده بودند و پختگی را زودتر از ما تجربه کردند. بنابراین ارزشِ زندگیی که به تو داده شده را خوب بدان و با غم و اندوه بیهوده آن را به هَدر نده!


بشنو این نکته که خود را زِ غم آزاده کنی
خون خوری گر طلبِ روزیِ ننهاده کنی


آخِرُالامر گِلِ کوزه گران خواهی شد
حالیا فکرِ سبو کن که پُر از باده کنی


گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی


دیوان حافظ » غزل 481


- ز غم آزاده کنی : خود را از دامِ غم و اندوه رها کنی
- خون خوری : خود را به رنج و زحمت میاندازی
- روزی ننهاده : آن چیزی که سهم تو نیست و برای تو مقدّر نشده است
- آخِرُالامر: سرانجام
- سبو : دل و جان
- باده: عشق و معرفت
- بهشتت هوس است: آرزوی رفتن به بهشت را داری
- عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی: همزمان با چند نفر زیبارو به شادمانی بپرداز که این است تصور تو از بهشت! بهشت واقعی همنشینی با خداوند وشادیِ دل است که می تواند در همین دنیا هم صورت پذیرد.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:


" مجلسِ عُمر "


یارانِ موافق همه از دست شدند
در پایِ اَجَل یکان یکان پَست شدند


خوردیم زِ یک شراب در مجلسِ عُمر
دُوری دو سه پیشتر زِ ما مست شدند


- یاران: افراد شبیه به هم
- موافق : سازگار، هماهنگ، دلخواه
- یارانِ موافق : کسانی که مثل ما زندگی می کردند با آرزوها و امیال شبیه به ما
- از دست شدند/ پست شدند : مُردند
- در پایِ اَجل : در برابر مرگ
- یکان یکان : به تنهائی و جداگانه
- خوردیم ز یک شراب: همگی سختی و آسانی زندگی را می چشیم
- مجلسِ عمر : دنیا
- مست شدند : زندگی کردند و سپس از این دنیا رفتند
- دُوری دو سه پیشتر: اشاره به مجلس میگساری دارد که میگسار(ساقی) با صُراحی (ظرفی شبیه کوزه) پیاله تک تک میهمانان را که دور مجلس نشسته اند را پُر می کند. آنهایی که زودتر به بزمِ زندگیِ دنیا آمده اند، از دستِ ساقیِ روزگار زودتر شرابِ زندگی نوشیده که همراه با مستی همزمان مجبور به ترکِ این میهمانی خواهند بود که این برای همه اتفاق خواهد افتاد و استثنایی هم ندارد!


برداشت آزاد :

پیش از من و تو، افراد زیادی بودند که همانند ما زندگی می کردند، اما عُمر زمینی آنها در این کالبد به پایان رسید. آنها مثل خود ما بودند و زندگی کردن را دوست داشتند، تنها با این تفاوت که زودتر از ما به دنیا آمده بودند و پختگی را زودتر از ما تجربه کردند. بنابراین ارزشِ زندگیی که به تو داده شده را خوب بدان و با غم و اندوه بیهوده آن را به هَدر نده!


بشنو این نکته که خود را زِ غم آزاده کنی
خون خوری گر طلبِ روزیِ ننهاده کنی


آخِرُالامر گِلِ کوزه گران خواهی شد
حالیا فکرِ سبو کن که پُر از باده کنی


گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی

دیوان حافظ » غزل 481

 

- ز غم آزاده کنی : خود را از دامِ غم و اندوه رها کنی
- خون خوری : خود را به رنج و زحمت میاندازی
- روزی ننهاده : آن چیزی که سهم تو نیست و برای تو مقدّر نشده است
- آخِرُالامر: سرانجام
- سبو : دل و جان
- باده: عشق و معرفت
- بهشتت هوس است: آرزوی رفتن به بهشت را داری
- عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی: همزمان با چند نفر زیبارو به شادمانی بپرداز که این است تصور تو از بهشت! بهشت واقعی همنشینی با خداوند وشادیِ دل است که می تواند در همین دنیا هم صورت پذیرد.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۴:


" حواله "


نیکی و بدی  که در نهادِ بشر است
شادی و غمی  که در قضا و قدر است


با چرخ مکن حواله  کَاندر رهِ عقل
چرخ از تو  هزار بار بیچاره تر است


- نهادِ بشر: ذات و درون آدمیزاد
- قضا و قدر: پیشآمدهای روزانه زندگی (روزمره)
- با چرخ مَکن حواله: به بخت و اقبال نسبت نده
- کاندر: که اندر
- چرخ: روزگار، جهانِ هستی که در حال چرخش و تکرار شدن
- بیچاره تر: بی اختیار تر، درمانده تر


برداشت آزاد:

خوبی و بدی که در درون (ذات و وجود) ما هست و شادی و اندوهی که روزانه برای ما رخ می دهد را نباید به گردش روزگار و بخت و اقبال نسبت داد، چرا که وقتی از راه خرد (عقلانی) خوب نگاه می کنیم ، روزگار حتی آن اندک اختیاری که ما داده شده است را هم نداشته که بخواهد سرنوشت خود را رقم بزند چه برسد به سرنوشت ما! بنابراین هرچه که هستیم و هر پیشآمدی که برای ما رخ میدهد تنها و تنها خودمان پدیدآورنده آن هستیم و نه کس دیگری! در واقع هرچه به جهان هستی بدهی، همان را دریافت خواهی کرد. آگاه باش بخت و اقبال از درونِ تو آغاز می شود و به بیرون انعکاس می یابد، نه از جهانِ بیرون به درونِ تو!



این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا


فعلِ تو کآن زاید از جان و تَنَت
همچو فرزندی بگیرد دامنت


پس تو را هر غم که پیش آید ز درد
بر کسی تهمت مَنِه بر خویش گرد

 

فعلِ توست این غصِّه هایِ دَم به دَم !!!

 

مولوی»مثنوی معنوی»دفتر چهارم»بخش 72

- فعل: رفتار و کردار
- بر کسی تهمت مَنِه: به دنبال مقصّر برای دردها و گرفتاریهای خود نباش
- بر خویش گرد: به خودت و کارهای که در گذشته انجام داده ای نگاه کن

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:


" حواله "

 

نیکی و بدی  که در نهادِ بشر است
شادی و غمی  که در قضا و قدر است


با چرخ مکن حواله  کاندر رهِ عقل
چرخ از تو  هزار بار بیچاره تر است


- نهادِ بشر: ذات و درون آدمیزاد
- قضا و قدر: پیشآمدهای روزانه زندگی (روزمره)
- با چرخ مَکن حواله: به بخت و اقبال نسبت نده
- کاندر: که اندر
- چرخ: روزگار، جهانِ هستی که در حال چرخش و تکرار شدن
- بیچاره تر: بی اختیار تر، درمانده تر


برداشت آزاد:
خوبی و بدی که در درون (ذات و وجود) ما هست و شادی و اندوهی که روزانه برای ما رخ می دهد را نباید به گردش روزگار و بخت و اقبال نسبت داد، چرا که وقتی از راه خرد (عقلانی) خوب نگاه می کنیم ، روزگار حتی آن اندک اختیاری که ما داده شده است را هم نداشته که بخواهد سرنوشت خود را رقم بزند چه برسد به سرنوشت ما! بنابراین هرچه که هستیم و هر پیشآمدی که برای ما رخ میدهد تنها و تنها خودمان پدیدآورنده آن هستیم و نه کس دیگری! در واقع هرچه به جهان هستی بدهی، همان را دریافت خواهی کرد. آگاه باش بخت و اقبال از درونِ تو آغاز می شود و به بیرون انعکاس می یابد، نه از جهانِ بیرون به درونِ تو!

این جهان  کوه است و  فعلِ ما  ندا
سویِ ما آید  نداها را  صدا


فعلِ تو  کآن زاید از  جان و تَنَت
همچو فرزندی  بگیرد دامنت


پس تو را  هر غم که پیش آید زِ درد
بر کسی تهمت مَنِه  بر خویش گرد

 

فعلِ توست این غصِّه هایِ دَم به دَم !!!


مولوی»مثنوی معنوی»دفتر چهارم»بخش 72

- فعل: رفتار و کردار
- بر کسی تهمت مَنِه: به دنبال مقصّر برای دردها و گرفتاریهای خود نباش
- بر خویش گرد: به خودت و کارهای که در گذشته انجام داده ای نگاه کن

۱
۱۶۰۲
۱۶۰۳
۱۶۰۴
۱۶۰۵
۱۶۰۶
۵۴۵۹