فخرالدین قائدی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
درود بر دوستان فرهیخته.
نظرات همه دوستان را خواندم و بهره بردم، من سعی می کنم نکاتی که ناگفته مانده عرض کنم:
در این غزل تکرار واژه کجا(علاوه بر ردیف) در سرسرای صحن غزل پیچیده و پژواک و انعکاس این واژه ، مانند زنگی به صدا در می آید.
این آرایه علاوه بر این که موسیقی کلام را آراسته ،از لحاظ بیان و معنا نیز سخنی در آن نهفته است و گویی که هر دم به مخاطب تلنگر می زند که کجا؟کجا؟ کجا... ..
نکته دیگر در این مورد این است که پس از ردیف «کجا» اغلب فعل مربوط به آن حذف شده که البته در بیشتر جاها حذف به قرینه لفظی یا معنوی صورت پذیرفته.
در هنگام خوانش اضافه ی «سماع وعظ» با آوردن دو حرف حلقی ع و حرف ظ ،در تلفظ آنها ،حالت ناخوشایند شنیدن موعظه را القا می کند، اما نغمه ی رباب حالت آهنگین و روانی دارد. ضمن اینکه در سماع و نغمه و رباب آرایه ی تناسب یا مراعات نظیر موجود است، نغمه نیز ایهام تناسب دارد به گوشه نغمه در دستگاه موسیقی ایرانی.
در بیت «بشد -که یاد خوشش باد- روزگار وصال » عبارت «که یاد خوشش باد» جمله ی معترضه است ،توضیح اینکه جمله معترضه جمله ایست که در توضیح جمله ی اصلی می آید و حذف آن به معنای جمله لطمه ای وارد نمی کند.در این مصراع ش در خوشش بر می گردد به «یاد» و اگر کلمات را جا به جا کنیم معنی جمله واضح می شود بدین ترتیب:
روزگار وصل که یادش خوش باد(بخیر) بشد(بگذشت).
ادامه توضیحات زمانی دیگر..
سپاس
حمید حقانی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶:
درود بر شما
با دوستی به نام حسین موافقم. نظم این شعر به هم خورده است. لطفاً این اشتباهات نوشتاری را درست کنید.
پاینده باشید...
طاها یزدان دوست در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
با سلام حاشیه آقای جمشید پیمان و جواب آقای سید امیر حسین طباطبائی رو میخواستم انگار پاک شده
علی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
علی جان چه زیبا نوشتی این (( عزیز شکارم)) خیلی به دل من نشست و توضیحات شما درخصوص تسلسم و فنای فی الله ممنون
sina ۱۲۱ در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۰ - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را:
بیت سوم از پایین :
واژه اشتباه : کزدم
واژه صحیح : کژدم
غلامرضا امامی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳:
یکی دو تغییر پیشنهاد میشود
تا به خاک قدمت روی نیاز است مرا
کعبهی کوی تو خلوتگه راز است مرا
حاجیان را حرم کعبه خوش آید لیکن
قبله روی تو خوشتر ز حجاز است مرا
با وجود تو نظر بازی بیجا عیب است
روی بنما که گه راز و نیاز است مرا
فخر زاهد همه از مسجد و محراب بود
طاق ابروی تو محراب نماز است مرا
از تماشای گل و سیرِ گلستان سیرم
دیده تا بر رخ نیکوی تو باز است مرا
دفتر غصهدلی طی نشود روز، چرا؟
بس که دور از تو شب هجر دراز است مرا
صامتا ره به سوی ملک حقیقت نبری
تا به سر شورش اقلیم مجاز است مرا
منصور در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
همون "جمالت" صحیحه
مصرع اول بیت چهارم به نظر "کلاهی بنهی" درست باشه
حمید حقانی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴:
درود بر شما
به نظر می-رسد نیاز به درست کردن اشتباهات نوشتاری در این جاست، که دوستی به نام "حسین" نیز اشاره کرده است.
و
سپاس از زحمت پربهره-ی شما برای ایرانیان فرهیخته و ادب-دوست.
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۳:
"سبزه"
هر سبزه که بر کنارِ جویی رُسته است
گویی زِ لبِ فرشته خویی رُسته است
پا بر سَرِ سبزه تا به خواری نَنِهی
کان سبزه زِ خاکِ لاله رویی رُسته است
- رُسته: روییده
- گویی: انگار، مانند اینکه
- فرشته خو: پاک سرشت، پاک نهاد
- تا: مبادا
- پا به خواری نَنِهی: با بی توجهی رویِ آن راه نروی
- کان: که آن
- لاله رو: لاله رخ، کسی که رویی زیبا و شاداب همچون گُلِ لاله دارد
برداشت آزاد :
هر سبزه یِ شادابی که در کنار جویباری می بینی؛ انگار که از لب و دهان مردمِ پاک سرشتی روئیده است! مردمِ پاک نهادی که زمانی نه چندان دور زندگی می کرده و اکنون خاکِ لبِ جویباری شده است. ای تو! مبادا با بی توجهی و بدون اندیشه بر رویِ سبزها راه روی؛ شاید آن سبزه از خاکِ لاله رخی که زمانی زیبا و شاداب بوده، روئیده باشد!
خیز و در کاسه یِ زر آبِ طربناک انداز
پیشتر زآنکه شود کاسه یِ سر خاک انداز
عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
چشمِ آلوده نظر از رخِ جانان دور است
بر رخِ او نظر از آینه یِ پاک انداز
دیوان حافظ » غزل 264
- خیز: برخیز، دست به کار شو
- کاسه یِ زر: جام طلائی
- آبِ طربناک: باده، اندیشه هایِ نیک و شادی آور
- انداز: بریز، پُر کن
- کاسه یِ سر: جمجمه
- خاک انداز: به چاله ای جهت جمع آوری آشغال و خاکروبه نیز گفته می شود
- وادیِ خاموشان: سرزمینِ مردگان، گورستان
- غُلغُله: بانگِ شادی، منشا خوبی، کار نیکی که باعث راحتی و شادی دیگران شود
- گنبدِ افلاک: آسمان، روزگار
- چشمِ آلوده نظر: چشمِ ناپاک
- رخِ جانان: نشانه هایِ خداوند، الطاف و موهبت های الهی
- آینه یِ پاک: چشم و دلِ پاک
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:
"سبزه"
هر سبزه که بر کنارِ جویی رُسته است
گویی زِ لبِ فرشته خویی رُسته است
پا بر سَرِ سبزه تا به خواری نَنِهی
کان سبزه زِ خاکِ لاله رویی رُسته است
- رُسته: روییده
- گویی: انگار، مانند اینکه
- فرشته خو: پاک سرشت، پاک نهاد
- تا: مبادا
- پا به خواری نَنِهی: با بی توجهی رویِ آن راه نروی
- کان: که آن
- لاله رو: لاله رخ، کسی که رویی زیبا و شاداب همچون گُلِ لاله دارد
برداشت آزاد :
هر سبزه یِ شادابی که در کنار جویباری می بینی؛ انگار که از لب و دهان مردمِ پاک سرشتی روئیده است! مردمِ پاک نهادی که زمانی نه چندان دور زندگی می کرده و اکنون خاکِ لبِ جویباری شده است. ای تو! مبادا با بی توجهی و بدون اندیشه بر رویِ سبزها راه روی؛ شاید آن سبزه از خاکِ لاله رخی که زمانی زیبا و شاداب بوده، روئیده باشد!
خیز و در کاسه یِ زر آبِ طربناک انداز
پیشتر زآنکه شود کاسه یِ سر خاک انداز
عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
چشمِ آلوده نظر از رخِ جانان دور است
بر رخِ او نظر از آینه یِ پاک انداز
دیوان حافظ » غزل 264
- خیز: برخیز، دست به کار شو
- کاسه یِ زر: جام طلائی
- آبِ طربناک: باده، اندیشه هایِ نیک و شادی آور
- انداز: بریز، پُر کن
- کاسه یِ سر: جمجمه
- خاک انداز: به چاله ای جهت جمع آوری آشغال و خاکروبه نیز گفته می شود
- وادیِ خاموشان: سرزمینِ مردگان، گورستان
- غُلغُله: بانگِ شادی، منشا خوبی، کار نیکی که باعث راحتی و شادی دیگران شود
- گنبدِ افلاک: آسمان، روزگار
- چشمِ آلوده نظر: چشمِ ناپاک
- رخِ جانان: نشانه هایِ خداوند، الطاف و موهبت های الهی
- آینه یِ پاک: چشم و دلِ پاک
رخشیجان در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۴:
ما نه دین داریم و نه دل وز شما هم فارغیم
یاد شطحیات افتادم.
پارسا دلیر در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۶ - در منقبت حضرت شاه اولیا علیهالسلام:
یا علی
خسرو در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را:
دوستان محترم با سلام
برای درک بهتر این اشعار ،
منظور از وزیر مکار ، پولس است
خسرو در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
ادمین محترم با سلام
بیت دوم اینگونه باید تصحیح شود
.
عهد موسی بود و نوبت آن او
جان عیسی او و موسی جان او
خسرو در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۳ - طلب کردن امت عیسی علیهالسلام از امرا کی ولی عهد از شما کدامست:
جناب ادمین با سلام
در خصوص قافیه بیت دوم بجای امام می شود از زعیم استفاده کرد
تا به جای او شناسیمش زعیم
دست و دامن را به دست او دهیم
حسن در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:
خیلی جالبه که هفت زیر نویس تا بحال داشته ایم و متاسفانه هیچکس جرئت نکرده که آنرا تفسیر کند!!!
مسعود آزاد در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:
در مصرع اول بیت یکم، به جای واژه «بکوش» باید «به گوش» جایگزین شود. در این صورت است که بیت دارای معنی میشود. در این مصرع واژه «هوش» به معنای «جان» یا «روان» است و واژه «سروش» به معنای «بانگ یا ندای آسمانی» است که به عارف یا سالک میرسد. سروش یا به عبارتی «صدای درون» با گوش فیزیکی قابل شنیدن نیست بلکه در حالت مراقبه و رسیدن به مرحله «فنا» از درون یا به گفته عرفا با «گوش جان» قابل شنیدن است.
با این تغییر، معنی بیت به این صورت خواهد شد: سحر از غیب به گوش جان من سروش بانگ در داد [و گفت] که برخیز و از سرچشمه ما می پاک [واقعی و عرفانی] بنوش.
درود بر شما.
دانش جو در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۳:
به به خیلی زیبا
روح جناب عطار شاد
حمید معصومی در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - رنج و گنج:
البته کار کردن بسیار خوب و شایسته است این را همگان می دانند و دوستان توضیح دادند ولی من چند نکته را در این مورد یاداور می شوم
1) مفهوم کار کردن امروزه با روزگار گذشته تفاوت دارد در قدیم کار کردن فقط کار بدنی بود ولی امروزه شامل کار فکری و خدماتی و... هم می شود در قدیم اگر می گفتند کسی با بازی کردن ( مثلا فوتبال ) هم پول حلال بدست اورده و هم خدمت بزرگی به جامعه کرده ولی امروزه این شدنی است .
2) کسی که کار بدنی نمی کند ولی به روش های دیگری( با فکر و نبوغ خودش) یک بیزینس راه انداخته و پول حلال بدست می آورد شاید برای جامعه کاری نکرده ولی این هم شامل کار می شود .
3) با این حساب کارهای خدماتی وفرهنگی و... که طرف بدون کار بدنی پول حلال بدست می اورد هم کار حساب می شود .
4) با این حساب مفهوم کار کردن فقط شامل کار بدنی و... نیست استفاده از نبوغ و استعداد و.... برای کسب درآمد حلال هم کار حساب می شود .
6) بنابراین کسب درآمد حرام ( حتی کارهای به ظاهر قانونی مانند دلالی و واستگی و...) کار حساب نمی شود
سپهر در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴: