غمی بد دل شاه هاماوران
ز هرگونهای چاره جست اندران
چو یک هفته بگذشت هشتم پگاه
فرستاده آمد به نزدیک شاه
که گر شاه بیند که مهمان خویش
بیاید خرامان به ایوان خویش
شود شهر هاماوران ارجمند
چو بینند رخشندهگاه بلند
بدینگونه با او همی چاره جست
نهان بند او بود رایش درست
مگر شهر و دختر بماند بدوی
نباشدش بر سر یکی باژجوی
بدانست سودابه رای پدر
که با سور پرخاش دارد به سر
به کاووس کی گفت کاین رای نیست
ترا خود به هاماوران جای نیست
ترا بیبهانه به چنگ آورند
نباید که با سور جنگ آورند
ز بهر منست این همه گفتوگوی
ترا زین شدن انده آید بهروی
ز سودابه گفتار باور نکرد
نیامدش زیشان کسی را بمرد
بشد با دلیران و کندآوران
به مهمانی شاه هاماوران
یکی شهر بد شاه را شاهه نام
همه از در جشن و سور و خرام
بدان شهر بودش سرای و نشست
همه شهر سرتاسر آذین ببست
چو در شاهه شد شاه گردنفراز
همه شهر بردند پیشش نماز
همه گوهر و زعفران ریختند
به دینار و عنبر برآمیختند
به شهر اندر آوای رود و سرود
به هم برکشیدند چون تار و پود
چو دیدش سپهدار هاماوران
پیاده شدش پیش با مهتران
ز ایوان سالار تا پیش در
همه در و یاقوت بارید و زر
به زرین طبقها فروریختند
به سر مشک و عنبر همی بیختند
به کاخ اندرون تخت زرین نهاد
نشست از بر تخت کاووس شاد
همی بود یک هفته با می به دست
خوش و خرم آمدش جای نشست
شب و روز بر پیش چون کهتران
میان بسته بد شاه هاماوران
ببسته همه لشکرش را میان
پرستنده بر پیش ایرانیان
بدینگونه تا یکسر ایمن شدند
ز چون و چرا و نهیب و گزند
همه گفته بودند و آراسته
سگالیده از جای برخاسته
ز بربر برینگونه آگه شدند
سگالش چنین بود همره شدند
شبی بانگ بوق آمد و تاختن
کسی را نبد آرزو ساختن
ز بربرستان چون بیامد سپاه
به هاماوران شاددل گشت شاه
گرفتند ناگاه کاووس را
چو گودرز و چون گیو و چون طوس را
چو گوید درین مردم پیشبین
چه دانی تو ای کاردان اندرین
چو پیوستهٔ خون نباشد کسی
نباید برو بودن ایمن بسی
بود نیز پیوسته خونی که مهر
ببرد ز تو تا بگرددت چهر
چو مهر کسی را بخواهی ستود
بباید به سود و زیان آزمود
پسر گر به جاه از تو برتر شود
هم از رشک مهر تو لاغر شود
چنین است گیهان ناپاک رای
به هر باد خیره بجنبد ز جای
چو کاووس بر خیرگی بسته شد
به هاماوران رای پیوسته شد
یکی کوه بودش سر اندر سحاب
برآوردهٔ ایزد از قعر آب
یکی دژ برآورده از کوهسار
تو گفتی سپهرستش اندر کنار
بدان دژ فرستاد کاووس را
همان گیو و گودرز و هم طوس را
همان مهتران دگر را به بند
ابا شاه کاووس در دژ فگند
ز گردان نگهبان دژ شد هزار
همه نامداران خنجرگذار
سراپردهٔ او به تاراج داد
به پرمایگان بدره و تاج داد
برفتند پوشیده رویان دو خیل
عماری یکی درمیانش جلیل
که سودابه را باز جای آورند
سراپرده را زیر پای آورند
چو سودابه پوشیدگان را بدید
ز بر جامهٔ خسروی بردرید
به مشکین کمند اندرآویخت چنگ
به فندق گلان را به خون داد رنگ
بدیشان چنین گفت کاین کارکرد
ستوده ندارند مردان مرد
چرا روز جنگش نکردند بند
که جامهاش زره بود و تختش سمند
سپهدار چون گیو و گودرز و طوس
بدرید دلتان ز آوای کوس
همی تخت زرین کمینگه کنید
ز پیوستگی دست کوته کنید
فرستادگان را سگان کرد نام
همی ریخت خونابه بر گل مدام
جدایی نخواهم ز کاووس گفت
وگرچه لحد باشد او را نهفت
چو کاووس را بند باید کشید
مرا بیگنه سر بباید برید
بگفتند گفتار او با پدر
پر از کین شدش سر پر از خون جگر
به حصنش فرستاد نزدیک شوی
جگر خسته از غم به خون شسته روی
نشستن به یک خانه با شهریار
پرستنده او بود و هم غمگسار
چو بسته شد آن شاه دیهیمجوی
سپاهش به ایران نهادند روی
پراگنده شد در جهان آگهی
که گم شد ز پالیز سرو سهی
چو بر تخت زرین ندیدند شاه
بجستن گرفتند هر کس کلاه
ز ترکان و از دشت نیزهوران
ز هر سو بیامد سپاهی گران
گران لشکری ساخت افراسیاب
برآمد سر از خورد و آرام و خواب
از ایران برآمد ز هر سو خروش
شد آرام گیتی پر از جنگوجوش
برآشفت افراسیاب آن زمان
برآویخت با لشکر تازیان
به جنگ اندرون بود لشکر سه ماه
بدادند سرها ز بهر کلاه
چنین است رسم سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
سرانجام نیک و بدش بگذرد
شکارست مرگش همی بشکرد
شکست آمد از ترک بر تازیان
ز بهر فزونی سرآمد زیان
سپاه اندر ایران پراگنده شد
زن و مرد و کودک همه بنده شد
همه در گرفتند ز ایران پناه
به ایرانیان گشت گیتی سیاه
دو بهره سوی زاولستان شدند
به خواهش بر پور دستان شدند
که ما را ز بدها تو باشی پناه
چو گم شد سر تاج کاووس شاه
دریغست ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیزچنگ اژدهاست
کسی کز پلنگان بخوردست شیر
بدین رنج ما را بود دستگیر
کنون چارهای باید انداختن
دل خویش ازین رنج پرداختن
ببارید رستم ز چشم آب زرد
دلش گشت پرخون و جان پر ز درد
چنین داد پاسخ که من با سپاه
میان بستهام جنگ را کینه خواه
چو یابم ز کاووس شاه آگهی
کنم شهر ایران ز ترکان تهی
پس آگاهی آمد ز کاووس شاه
ز بند کمینگاه و کار سپاه
سپه را یکایک ز کابل بخواند
میان بسته بر جنگ و لشکر براند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، غم و اندوه شاه هاماوران به خاطر ورود دشمنان و تهدیدات ناشی از آن روایت میشود. شاه با فرستادن پیام به نزد کاووس، شاه ایران، از او دعوت میکند تا مهمان او شود و با هم توافقاتی انجام دهند. سودابه، دختر شاه هاماوران، به پدرش هشدار میدهد که این دعوت ممکن است تلهای برای جنگ باشد، اما پدر به او توجه نمیکند و مهمانی را برگزار میکند.
در عوض، سپاه بربرها به هاماوران حمله کرده و کاووس و یارانش را به بند میکشند. در این بین، نقلهایی از شخصیتهای برجسته یعنی گیو، گودرز و طوس ارائه میشود که همگی درگیر این بن بست هستند. سودابه وقتی متوجه میشود که نمیتواند بر ساننش راضی باشد، غم و اندوهش افزایش مییابد و خواستار جدایی از شاه میشود.
در نهایت، با توجه به شرایط دشوار و تهدیداتی که برای ایران وجود دارد، رستم تصمیم میگیرد با سپاه خود به جنگ برود و باعث رهایی ایران از دست دشمنان شود. این متن به نوعی داستانی از خیانت، درگیریها و تصمیمات دشوار در شرایط بحرانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شاه هاماوران با دل نگران و غمگین از هر راهی برای حل مشکلاتش تلاش میکند.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه یک هفته گذشت، در صبح روز هشتم، یک فرستاده به نزد شاه آمد.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه ببیند که مهمانش با ناز و زیبایی به پیشوازش میآید و به محوطهی قصرش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر شهر هاماوران را ببینند، به دور و بر آن شکوهمند و ارزشمند میشود، زیرا که مکانهای درخشان و بلند آن را مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: به این ترتیب با او بهطور پنهانی تدبیری میاندیشید که او را از بند خود آزاد کند.
هوش مصنوعی: آیا شهری و دختری باقی میماند اگر در آنجا جوانمردی نباشد تا با شجاعت به دنبال حق و حقیقت برود؟
هوش مصنوعی: سودابه فهمید که پدرش با سور، درگیر و به شدت مخالف است.
هوش مصنوعی: پیام این بیت به این معناست که به کاووس گفته میشود که این تصمیم یا نظر تو غیرمناسب است و جای تو در میان هاماوران نیست. در واقع، به او هشدار داده میشود که بهتر است به این موضوع فکر کند و در جایی که مناسب است، قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: تو را بدون هیچ دلیلی به تصرف در میآورند و نباید که با جشن و شادی به میدان جنگ بروند.
هوش مصنوعی: تمام این گفتوگوها و گفتگوهایی که برای من انجام میدهی، به خاطر من است و این موضوع باعث میشود که اندوه بر چهرهات نقش ببندد.
هوش مصنوعی: سودابه با صحبتهایش کسی را قانع نکرد و هیچکس از صحبتهای او نتوانست به او کمک کند.
هوش مصنوعی: او به همراه دلیران و شجاعان به میهمانی شاه هاماوران رفت.
هوش مصنوعی: در یک شهر، شاهی وجود داشت که همه او را با نام "شاه" میشناختند و همه در جشنها و سرورهای او شرکت میکردند و با شادی میرقصیدند.
هوش مصنوعی: در آن شهر خانهای برای او بود و در همین شهر، همه جا را به زیبایی تزئین کردند.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاهی در مقام خود قرار گرفت و سرش را بالا گرفت، همه مردم شهر به احترام او پیش او نماز گزاردند.
هوش مصنوعی: همه چیزهای با ارزش و گرانبها را با پول و عطر مخلوط کردند.
هوش مصنوعی: در شهر، صدای رود و آوازها به هم آمیخته شدند، مانند رشتههای تار و پود که کنار هم بافته شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی سپهبد هاماوران او را دید، از اسب پیاده شد و به استقبال او رفت.
هوش مصنوعی: از سرای رئیس تا نزد در، همه جا پر از در و یاقوت و طلا بود.
هوش مصنوعی: آنها با ظرافت و زیبایی، طلا و زینتها را بر روی ظرفهای طلایی قرار دادند و بر روی آنها عطر خوش مشک و عنبر میریختند.
هوش مصنوعی: او در درون کاخ بر تخت زرین نشسته و از بالای تخت کاووس شاداب و خوشحال است.
هوش مصنوعی: یک هفته با شراب در دست خوش و شاد گذراند و مکانی برای استراحت پیدا کرد.
هوش مصنوعی: شب و روز مانند کودکانی که در بر ابوالهبوط هستند، در برابر شاه هاماوران محصور و گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: همه سپاهش را در برابر پرستنده ها برای ایرانیان محصور کرده است.
هوش مصنوعی: آنها به این شکل کاملاً از نگرانیها و خطرات دور شدند و از دغدغهها و آسیبها ایمن گشتند.
هوش مصنوعی: همه چیز آماده و مرتب شده بود و به خاطر این شرایط، شخصی از جا برخاست.
هوش مصنوعی: از سرزمین بربر، اینگونه آگاهی پیدا کردند و سگالش در این راه همدل و همراه شدند.
هوش مصنوعی: شبی صدای بوقی به گوش رسید و کسی که میخواست برود، نتوانست آرزوهایش را برآورده کند.
هوش مصنوعی: وقتی سپاه از سرزمین بربرها به سرزمین هاماوران آمد، شاه بسیار خوشحال شد.
هوش مصنوعی: ناگهان کاووس را اسیر کردند، همانطور که گودرز و گیو و طوس را نیز گرفتند.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به تو میگوید در میان این مردم دانای پیشگو چه میدانی، ای فرد خبره و با تجربه در این موضوع؟
هوش مصنوعی: اگر پیوندی از خون و اصل و نسب وجود نداشته باشد، هیچکس نمیتواند به امنیت و آرامش در کنار آن شخص اعتماد کند.
هوش مصنوعی: همواره خون محبت و علاقهای در تو وجود دارد که باعث میشود چهرهات را تغییر دهد و تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی محبت کسی را چشمانداز کنی، باید او را در خوشی و ناخوشی و در مواقع سختی و آسانی بسنجد و مورد آزمایش قرار دهی.
هوش مصنوعی: اگر پسری از نظر مقام و جایگاه از تو بالاتر برود، باز هم به خاطر حسادت و غیرت تو، دچار ضعف و رنج میشود.
هوش مصنوعی: جهان با افکاری ناپاک به هر گونه باد و طوفانی واکنش نشان میدهد و از جای خود تکان میخورد.
هوش مصنوعی: وقتی کاووس بر خیرگی و شگفتی خود غلبه کرد، به سرزمین هاماوران سفر کرد و عزم سفر و تصمیم خود را به کار بست.
هوش مصنوعی: کوهی بود که سرش از ابرها بیرون آمده و خداوند آن را از عمق آب به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: یک دژ از کوهها ساخته شده که به نظر میرسد آسمان در کنارش قرار دارد.
هوش مصنوعی: کاووس را به دژی فرستادند، همچنین گیو، گودرز و طوس هم همراه او بودند.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسانی که در گذشته سمتهای مهم و بالایی داشتند اشاره شده است که به دستور شاه کاووس، در دژ گرفتار و در بند شدهاند. بدین ترتیب، به وضعیت و سرنوشت تلخ آنها اشاره شده است که به خاطر شرایط خاصی در اسارت به سر میبرند.
هوش مصنوعی: هزار نفر از جنگجویان شجاع به عنوان نگهبانان دژ آماده شدند و در میدان نبرد حاضر شدند.
هوش مصنوعی: او تمام زیباییها و ارزشهای خود را به کسانی که لایقتر بودند، بخشید.
هوش مصنوعی: دو گروه از افرادی که چهرهشان پوشیده بود، رفتند و بین آنها یکی از افراد با مقام و موقعیت بالا قرار داشت.
هوش مصنوعی: سودابه را دوباره به مکان خودش برگردانند و خیمه را زیر پای او بگذارند.
هوش مصنوعی: سودابه وقتی پوششهای دیگران را دید، لباسهای سلطنتی را از تن آنها درآورد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که چنگ، که یک ساز موسیقی است، به زیبایی خاصی با گیسوان مشکی تاب خورده است. همچنین، گلهای فندق به تازگی رنگ گرفتهاند و این رنگ به خاطر خون است، که میتواند نشاندهنده زیبایی و یا عشق باشد. در کل، این تصویر نمادین به طبیعت زیبا و حسی عمیق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به آنها گفت: این عمل نیکو را مردان بزرگ نمیپسندند.
هوش مصنوعی: چرا در روز جنگ، او را به زنجیر نکشیدند، در حالی که لباسش زره بود و اسبش سمند بود؟
هوش مصنوعی: سردمدار، مانند پهلوانان معروفی چون گیو و گودرز و طوس، دلهای شما را با صدای کوس (نوازش) خود متلاطم کرد.
هوش مصنوعی: تخت طلاییتان را آماده کنید، زیرا باید برای فاصلهگیری از پیوستگی و وابستگیها اقدام کنید.
هوش مصنوعی: فرستادگان را به نام سگان تبدیل کرد و همواره خون و زخم بر گلها میریخت.
هوش مصنوعی: من هرگز از کاووس جدا نخواهم شد و حتی اگر او در خاک پنهان شود.
هوش مصنوعی: وقتی که باید شخصی مثل کاووس را به بند کشید، من که بیگناه هستم باید سرم را ببندید.
هوش مصنوعی: گفتند که حرفهای او با پدرش پر از نفرت شده و دلش پر از غم و درد است.
هوش مصنوعی: به دژ او فرستادند تا نزدیک شود، دل پراشفته و غمگین که چهرهاش از غم به خون آغشته شده است.
هوش مصنوعی: در یک خانه نشستن با پادشاه و کسی که او را دوست دارد و همدل و همدرد اوست.
هوش مصنوعی: هنگامی که آن پادشاه که به دنبال تاج و تخت است، کار خود را تمام کرد، سپاهش به سمت ایران حرکت کردند.
هوش مصنوعی: در دنیا خبری منتشر شد که سرو بلند و زیبا از باغ گم شده است.
هوش مصنوعی: وقتی شاه را بر تخت طلایی مشاهده نکردند، هر کس به سرعت کلاه خود را برداشت.
هوش مصنوعی: گروهی از ترکها و جنگجویان نیزهزن از همه طرف به سوی ما آمدند و سپاه بزرگی را تشکیل دادند.
هوش مصنوعی: افراسیاب لشکری قوی و بزرگ آماده کرد و این کار او باعث شد که آرامش و خواب به هم بریزد و از بین برود.
هوش مصنوعی: از ایران صدای ناآرامی و هیاهو به گوش میرسد و جهان در آشفتهحالی و درگیر جنگ و درگیری است.
هوش مصنوعی: در آن زمان، افراسیاب که بسیار عصبانی و ناراحت شده بود، با سپاه تازیان به جنگ پرداخت.
هوش مصنوعی: در جنگی که در درون شهر برپا بود، لشکری به مدت سه ماه به خاطر رسیدن به کلاهی با یکدیگر درگیر شدند و سرهایشان را از دست دادند.
هوش مصنوعی: زندگی مانند یک خانهی پر از ناپایداری است که گاهی اوقات لذت و شادی به همراه دارد و گاهی هم با درد و رنج همراه است.
هوش مصنوعی: سرانجام نتیجه خوب و بدی که هر کسی در زندگی دارد، به پایان میرسد. مرگ به مانند یک شکار است که همیشه در کمین است و ناگهان به سراغ انسان میآید.
هوش مصنوعی: شکست به دلیل خیانت و ضعف برخی از یاران بر دلاوران فرود آمد و این باعث شد که زیان و خسارت زیادی به بار بیاید.
هوش مصنوعی: سپاه در ایران پخش و پراکنده شد و همه، از زن و مرد تا کودک، به بردگی درآمدند.
هوش مصنوعی: همه از ایران به خاطر پناه آوردن به ایرانیان، در مشکلات و سختیها به سر میبرند و وضعیت جهانی تیره و تار شده است.
هوش مصنوعی: دو نفر به سمت زاولستان رفتند و به خاطر خواستهای تصمیم گرفتند که به پسر دستان بپیوندند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو باید نجاتدهنده ما از بدیها باشی، هنگامی که سر تاج کاووس شاه گم شده است.
هوش مصنوعی: متأسفانه ایران نباید به حالتی برسد که خانهی پلنگها و شیرها ویران شود.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای جنگ و درگیری وجود دارد و سوارانی که در آنجا هستند، از بدی و نیکی شهریاران فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: اکنون زمان سختی و درد و مشکل است و مکان نشستن، جایی است که اژدهایی با چنگالهای تیز حضور دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از پلنگان خورده باشد، برای ما که در سختی هستیم، نجاتدهندهای خواهد بود.
هوش مصنوعی: حالا باید راه حلی پیدا کنم تا دل خودم را از این زحمت و رنج خلاص کنم.
هوش مصنوعی: رستم ناخواسته اشک از چشمانش ریخت و دلش پر از غم و ناراحتی شد، به طوری که احساس درد شدیدی کرد.
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که من با گروهی از جنگجویان در میدان نبرد آماده جنگ هستم و کینه و دشمنی در دل دارم.
هوش مصنوعی: وقتی از کاووس شاه خبر بگیرم، به مردم شهر ایران میگویم که از دست ترکان نجات یافتهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا خبر آمد که کاووس شاه از تله و دام دشمنان و فعالیت سپاهیان آگاه شده است.
هوش مصنوعی: سپه سالار فرماندهی را از کابل فرا میخواند تا در میان جنگ و درگیری، لشکر را به حرکت درآورد و نظم دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۶۶
چنین است رسم سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
چنین است رسم سرای سپنج
بخواهد که مانی بدو در به رنج
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.