گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری

چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد

که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط

مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر

که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
مولانا

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون چو مست و خرابم صلای بی‌ادبی

حافظ

همین شعر » بیت ۷

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

طبق شرح صوتی دکتر ضیاء با توجه به نسخ، این بیت در دیوان حافظ الحاقی است و احتمالاً کاتبی که با شعر مولانا آشنایی داشته با تغییراتی آن را وارد غزل حافظ کرده. از این جهت استناد به این بیت جهت اثبات توجه حافظ به مولانا محل اشکال است.

قاسم انوار

طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست

نشان عشق نجستن نشان بی طلبیست

مگو که: عشق حرامست در طریقت شرع

که مست باده عشق اند اگر ولی و نبیست

شراب ما همه از خم لامکان آمد

[...]

ابن حسام خوسفی

دلم فریفتهٔ آن شمایل عربیست

که شکل و شیوه او را هزار بوالعجبیست

خیال لعل لبش در درون سینه من

چو باده در دل پر خون شیشهٔ حلبیست

بکشت فتنهٔ چشمش مرا و می‌بینم

[...]

نظام قاری

اگر چه عرض هنر پیش یاربی ادبیست

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

ز اطلس فلکم پرده در طنبیست

بطاقچه مه و خور جام و کاسه حلبیست

بپرده شاهد کمخاو جلوه کرمیخک

[...]

نظیری نیشابوری

جزای حسن عمل در شریعت عربیست

به عرف عفو نکردن گناه بی ادبیست

سواد دل ز می سالخورده روشن کن

که عینک بصرش ز آبگینه حلبیست

قبول بی هنران ز التفات معشوق است

[...]

سلیم تهرانی

درین چمن هوس عیش، کیمیا طلبی ست

که خنده در دهن غنچه، موج تشنه لبی ست

شکنجه ای بتر از خارخار همت نیست

کرم به دست تهی چون جوانی و عزبی ست

ز فکر حشر عبث نیست گریه ی زاهد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه