گنجور

 
حافظ

خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش

خداوندا نگه دار از زَوالش

ز رکن آباد ما صد لوحش الله

که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش

میانِ جعفرآباد و مُصَلّا

عبیرآمیز می‌آید شِمالش

به شیراز آی و فیضِ روحِ قدسی

بجوی از مردمِ صاحب کمالش

که نامِ قند مصری برد آنجا؟

که شیرینان ندادند اِنفِعالش

صبا زان لولیِ شنگولِ سرمست

چه داری آگهی؟ چون است حالش؟

گر آن شیرین پسر خونم بریزد

دلا چون شیرِ مادر کن حلالش

مکن از خواب بیدارم خدا را

که دارم خلوتی خوش با خیالش

چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر

نکردی شُکرِ ایامِ وصالش؟

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش پریا حضرتی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۲۷۹ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش