دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود
دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون میگشت
باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود
هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی میداد
ور نه در کس نرسیدیم که از کویِ تو بود
عالَم از شور و شرِ عشق خبر هیچ نداشت
فتنهانگیزِ جهان غمزهٔ جادویِ تو بود
منِ سرگشته هم از اهلِ سلامت بودم
دامِ راهم شِکَنِ طُرِّهٔ هندویِ تو بود
بگشا بندِ قبا تا بگشاید دلِ من
که گشادی که مرا بود ز پهلویِ تو بود
به وفایِ تو که بر تربتِ حافظ بگذر
کز جهان میشد و در آرزویِ رویِ تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوقهاش سخن میگوید. او به گیسوان، موی و ابروهای معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این زیباییها دلش را تسخیر کردهاند. شاعر همچنین به حسرت و اشتیاقش برای دیدن معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق به او همواره در زندگیاش حضور داشته است. در نهایت، او از وفاداری به عشقش سخن میگوید و بر قبر حافظ میگذرد و عشقش را جاودانه میداند.
هوش مصنوعی: شب گذشته در جمع دوستان، دربارهٔ زیبایی موهای تو صحبت میکردیم و تا دیروقت در مورد جذابیت و ریزهکاریهای آن گفتمان داشتیم.
هوش مصنوعی: دل که از زیبایی و رفتار تو غمگین و دلتنگ بود، دوباره عاشق و مشتاقِ زیبایی و جاذبهٔ ابروی تو شد.
هوش مصنوعی: باد صبا از طرف تو پیامی آورد، اما اگر او نبود، هیچکس نبود که از خیابان تو خبری به ما بدهد.
هوش مصنوعی: جهان هیچ اطلاعی از هیجان و آشفتگی عشق نداشت، و این تحریککننده و دلسوزی تو بود که با نگاهی افسونگر، همه چیز را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: من که در گرداب گمشدگی به سر میبرم، از جنس افرادی بودم که در مسیر زندگی سالم و درست حرکت میکردند. اما اکنون، گرفتار دام زیباییهای تو شدم که مرا به انحراف کشانده است.
هوش مصنوعی: لباس خود را کمی باز کن تا دل من نیز باز شود، زیرا که دل من به خاطر تو و در کنار تو به آغوش آمده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری تو که بر مزار حافظ میگذری، او از دنیای فانی میگذشت و تنها آرزو و آرزویش تو بودی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
در سرایی که درو تابش روی تو بود
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
[...]
در ازل قبلهٔ جانها خم ابروی تو بود
روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود
پیش از آن روز که خورشید فلک نور نداشت
عالم عشق منور ز مه روی تو بود
ملک از نسبت سجده بر آدم میکرد
[...]
میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال
از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود
مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق
[...]
تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید
آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت
[...]
آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود
گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا
آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود
هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.