گنجور

حاشیه‌گذاری‌های مشتاق

مشتاق


مشتاق در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

با درود بر همه حافظ دوستان و سپاس از گنجوریان ارجمند و سپاس از رضای عزیز که همیشه شرح و توضیح خوبی بکار می برد و ما را درلذات خود شریک می کند. چند نکته کوتاه که از استادم اموخته ام بیان می کنم:

 همانکونه که رضا نیز بیان داشت این غزل در باره عماد فقیه کرمانی صوفی پشمینه پوش تند خو و ریاکار است که دشمن خونی حافظ ودشمن مستی و عشق و طرب و ترانه است. 

عماد فقیه بچه گربه ای تربیت کرد که هرگاه او نماز می خواند بچه گربه هم بحالت رکوع و سجود خم و راست شود و هرگاه کسانی بدیدار او می رفتند و او به نماز می ایستاد این گربه هم به ظاهر نماز می خواند و ساده دلان این کار را کرامت عماد فقیه می دانشتند و با این کار مریدان زیاد جمع کرده بود و از جمله دل شاه شجاع را نیز برده بود و حکم اعدام حافظ را صادر کرده بود و اگر پا در میانی زین الدین تایبادی عارفی که علاقه به حافظ عزیز داشت نبود حافظ را اعدام می کردند.

یکی از مصادیق کبک خوش خرام هم همین شاه شجاع است که گول عماد فقیه را خورد و به گربه عابد غره شده بود.

همچنین این مقدار از غزلیات باقی مانده ، یک سوم غزلیات است و بخش زیادی را حافظ به دست باد سپرد که مخاطبی نداشتند گوش و چشم و دل نبود که انها را بفهمد. باز هم سپاسگزار کسی هستیم که همین میزان از دیوان ارزشمند حافظ را جمع اوری نمود.

همنشین حافظ باشید.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۶ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

درود بی کران بر همه گنجوریان. از خدای حافظ طلب همنشینی با دردانه های عالم معنی حافظ و سعدی و مولانا را برای شما دارم.از حاشیه نویسان بی حاشیه همچون سید علی ساقی نیز کمال سپاس و امتنان دارم . غرق نور عشق باشید.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۴۱ در پاسخ به عبدالله دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با درود برهمه عزیران.

ای عبداله امید که عبداله باشی.پاسخ حاشیه ات را به شعر حافظ جان حواله میدهم.

زاهد ظاهر پرست از حال ما اگاه نیست    هرچه گوید در حق ما جای هیچ اکراه نیست.

همچنین:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت   که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش   هرکسی ان درود عاقبت کار که کشت.

همچنین:

با مدعی مگوید اسرار عشق و مستی   تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۲۵ در پاسخ به بی نام دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:

جناب بی نام نامدار عزیز درود خدا برشما. سپاس بیکرانه بابت توضیحات بسیار ارزنده. از فیض بخشی اهل نظر بهره مند بشید و همنشین خلوتیان و حافظ و مولانا باشید. 

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۰۷ در پاسخ به امین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

با درود برامین عزیز و سپاس ازتعریفی که برگ بی برگی عزیز اراده دادند.همانگونه که می دانید عشق علاقه وافر به چیزی یا کسی است. علاقه ای زیاد بحدی که او را بر خود ترجیح دهید. و عشق مطلق خداست. عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد.  برای خدای متعال همه موجودات عزیز و گرامی هستند. برای خدای متعال یک حشره میلیمتری و یک کهکشان عظیم برابر است همه را عاشق است بی تفاوت. ما انسان های که واجد روح الهی هستیم می توانیم به عشق مطلق تبدیل شویم. "عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر اید   ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی."

می توانیم صفات الهی را در خود متجلی کنیم به لطف خدا. انسان زمانی عاشق است که همه موجودات الهی را به یکسان دوست بدارد. انسان عاشق ، سوسک را همانقدر دوست دارد که غزال رعنا را. انسان عاشق فرزند دیگران را همانقدر دوست دارد که فرزند خود را. برای انسان عاشق همه مادران در کل جهان به مانندمادر هستند ، همه پدران در سراسر عالم پدر او هستند ، همه انسان ها از هر دین و مذهب و ملت و نژاد و طایفه و ... همانندخواهر و برادر تنی خود دوست دارد.. همه حیوانات را عاشق است. همه نباتات را دوست دارد و به همه جهان عشق می ورزد. انسان عاشق غمی جز غم انسان ها و حیوانات و گیاهان و اکو سیستم ندارد. وقتی دعا می کند برای خود دعا نمی کند. اصلا خود را نمی بیند. او برای همه انسان ها و موجودات دعا می کند. همانند شیخ خرقانی که گفت اگر در ان سر جهان خاری به پای کسی رفت به پای من رفته است و گفت خدایا جهنمت را تعطیل کن و اگر قرار است کسی را به جهنم ببری مرا ببر. این مختصری از جلوه جمال انسان عاشق است و خداوند در سرزمین ما و سر زمین ها دیگر نمونه های از انسان های عاشق همانند حافظ و مولا نا و سعدی و خرقانی و با یزید و عین القضات و ... افریده است.  همانگونه که حافظ عزیز می فرماید  "من که پی بردم به گنج حسن بی پایان دوست   صد گدایی همچو خود را بعد از این قارون کنم "باشد که چراغ راه ما باشند وما را برسرزمین عشق رهنمون شوند و مانیز مصداق  " به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی   که سود ها بکنی گر این سفر توانی کرد" باشیم. "تا زدیاری کافری عشق مرا اسیر برد    همچو روان عاشقان پاک و زلال و ساده ام" .     اگر اینچنین شویم ایا بهشت جایی دیگر است؟ ایا باز هم شاخه گلی را می شکنیم؟ ایا به انسان دیگر به خشم و نفرت و کینه می نگریم؟ ایا سگی را میکشیم؟ عاشق باشیم و جز عشق پیشه ای پیشه نکنیم." منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن: به همه موجودات و انسانها عشق بورزیم عاشقانه.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۵۴ در پاسخ به فرهاد 2 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:

درود بر همه حافظ دوستان و حافظ پژوهان و سپاس از تفسیر و دکر معنای اشعار.فرهاد عزیز عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت. رضا ساقی عزیز به بهترین نحو شرح و توضیح داد و جای تشکر دارد. شما هم حاشیه خود را بنویس ولی حاشیه نساز و خاطر کسی را میازار. هنر ان است که قضاوت نکنیم و ساده و شفاف چو ایینه نظر خود را نه در خصوص افراد در خصوص شعر و معنا و تفسیر بنویسیم.

 

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۸ در پاسخ به جاوید مدرس اول رافض دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود بر جاوید مدرس شکر فشان. عالی بود. همنشین حافظ باشی همیشه.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۴۹ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

با درود و سپاس بیکران از جناب رضا عزیز بابت توضیحات عالی. همنشین حافظ باشی و فیض بخش دوستان

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۸ در پاسخ به فریدون ربانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

با درود به همه عزیزان. به نظر من هم بحر صحیح تر است. چون معمولا در بحر جان میدهند نه در راه.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۰ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:

با درود برهمه حافظ دوستان عزیز.سپاس بیکران از عزیزان سید علی ساقی و تماشاگه راز و برگ بی برگی که لطف کردند و توضیحات خوبی بر این غزل زیبا گذاشتند. خدای مهربان را شاکریم که توفیق داد با حافظ اشنا بشیم و روزی ما قرارداد بزرگانی چون حافظ و مولانا و سعدی و خرقانی و بایزید و فردوسی و گوهرهای درخشان این سرزمین گهربار را. از همه عزیزان تمنا دارم این همه حافظ این گوهر دردانه هستی را قضاوت نکنیم ما کجا و شناختن حافظ کجا؟ فقط چند غزل 114و152ودوش دیدم که ملایک در میخانه زدند فکر کنم 184 باشه از این مخزن اسرار الهی برای رستگاری و وصول به معشوق ازل برای ما کافی است. گدایی در میخانه (طرفه اکسیری است) و شاگردی حافظ بکنیم گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد.قدر بدانیم  و از فیض بخشی اهل نظر بهره ببریم. به قول مولانای جان: از خدا جویم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۶ در پاسخ به کامران دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

درود بر همه عزیزان.

ضمن سپاس وبهره گیری از توضیحات جالب کامران عزیز و شعر مولانای جان ،باد اگرچه به معنی هیچ است ، تا وجود تو خالی نشود و مال و ملک را از دل نرانی و حافظ  که چار تکبیر زده است بر هرچه که هست ، پس اماده شده که  از عشق سرشار شود.

 

مشتاق در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۰۳ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

با درود به همه ادیبان و حافظ دوستان

سپاس از شرح و توضیح بسیار سودمند  جناب سید علی ساقی عزیز . همنشین حافظ باشید.

 

sunny dark_mode