گنجور

 
نجم‌الدین رازی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ت
د
ر
ز
ع
ق
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: یا رب تو مرین سایه یزدانی را

شماره ۲: ای کرده غمت غارت هوش دل ما

شماره ۳: اصل وگهر عشق ز کانی دگر است

شماره ۴: عشقت که دوای جان این دلریش است

شماره ۵: در عشق توام جهان سرایی تنگ است

شماره ۶: ز آن روی که راه عشق راهی تنگ است

شماره ۷: تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست

شماره ۸: تا بر سر ما سایه شاهنشه ماست

شماره ۹: از ما تو هر آنچه دیده ای سایه ماست

شماره ۱۰: هر سبزه که در کنار جویی رسته است

شماره ۱۱: مقصود وجود انس و جان آیینه است

شماره ۱۲: این مرتبهارب چه حد مشتاقی است

شماره ۱۳: عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

شماره ۱۴: آمد شب و بازگشتم اندر غم دوست

شماره ۱۵: گفتا: هر دل به عشق ما بینا نیست

شماره ۱۶: درد تو ز هر محتضری خالی نیست

شماره ۱۷: با یار نواز غم کهن باید گفت

شماره ۱۸: هر شب به مثال پاسبان کویت

شماره ۱۹: ما را نه خراسان نه عراق است مراد

شماره ۲۰: غم با لطف تو شادمانی گردد

شماره ۲۱: شمع ار چه من داغ جدایی دارد

شماره ۲۲: عشق است که لذت جوانی ببرد

شماره ۲۳: هر دم ز وجود خود ملالم گیرد

شماره ۲۴: آن را که دل از عشق پر آتش باشد

شماره ۲۵: حاشا که دلم از تو جدا داند شد

شماره ۲۶: با روی تو روی کفر و ایمان بنماند

شماره ۲۷: در عشق تو شادی و غمم هیچ نماند

شماره ۲۸: کار من و تو بی من و تو ساخته اند

شماره ۲۹: صحرا به گل و لاله بیاراسته‌اند

شماره ۳۰: عشاق تو از الست مست آمده اند

شماره ۳۱: عشاق که آفتاب عالم‌تابند

شماره ۳۲: ز آن پیش که نور بر ثریا بستند

شماره ۳۳: در خوشه مگر سر کشیئی می دیدند

شماره ۳۴: عشاق که ماه عالم جاویدند

شماره ۳۵: مردان رهش زنده به جانی دگرند

شماره ۳۶: دل قبله جان جمال روی تو کند

شماره ۳۷: درد دل خسته دردمندان دانند

شماره ۳۸: ای دل این ره به قیل و قالت ندهند

شماره ۳۹: آن روز که دوختی مرا دلق وجود

شماره ۴۰: خوی سبعی ز نفست ار باز شود

شماره ۴۱: گر دولت درد دین ترا دست دهد

شماره ۴۲: آن روز که کار وصل را ساز آید

شماره ۴۳: عشاق ترا هشت بهشت تنگ آید

شماره ۴۴: سیر آمده ای ز خویشتن می باید

شماره ۴۵: بازی که همی دست ملک را شاید

شماره ۴۶: جز دست تو زلف تو نیارست کشید

شماره ۴۷: این هفت سپهر در نوشتیم آخر

شماره ۴۸: بازی بودم پریده از عالم ناز

شماره ۴۹: ما مست ز باده الستیم هنوز

شماره ۵۰: ای آنکه نشسته اید پیرامن شمع

شماره ۵۱: دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق

شماره ۵۲: گه هشیارم ز باده گاهی مستم

شماره ۵۳: تا باغم عشق تو هم آواز شدم

شماره ۵۴: شاها چو دمی روی به مقصود آرم

شماره ۵۵: عمری است که در راه تو پای است سرم

شماره ۵۶: از عشق مهی چو برلب آمد جانم

شماره ۵۷: هر دل نکشد بار بیان سخنم

شماره ۵۸: شمع است رخ خوب تو پروانه منم

شماره ۵۹: ز آن باده نخورده ام که هشیار شوم

شماره ۶۰: ما شیر و می عشق تو با هم خوردیم

شماره ۶۱: تا ظن نبری که ما ز آدم بودیم

شماره ۶۲: ماییم ز خود وجود پرداختگان

شماره ۶۳: شاها بر تو به تحفه صد جان بردن

شماره ۶۴: در بحر عمیق غوطه خواهم خوردن

شماره ۶۵: فردا که مقدسان خاکی مسکن

شماره ۶۶: افراز ملوک را نشیبی است مکن

شماره ۶۷: گفتم: که زد این چنین دم سرد که من؟

شماره ۶۸: دل مغز حقیقت است تن پوست ببین

شماره ۶۹: آن دم که نبود بود من بودم و تو

شماره ۷۰: ای دل بیدل به نزد آن دلبر رو

شماره ۷۱: ای سلسله زلف تو دلها بسته

شماره ۷۲: ای ساقی خوش باده ناب اندر ده

شماره ۷۳: ای پیر مغان می مغانی درده

شماره ۷۴: شمع ازلی دل منت پروانه

شماره ۷۵: ای لعل لبت به خون دلها تشنه

شماره ۷۶: عاقل به چه امید درین شوم سرای

شماره ۷۷: در دام میا که مرغ این دانه نه ای

شماره ۷۸: ای شمع بخیره چند بر خود خندی

شماره ۷۹: ای دل تو اگر مست نه ای هشیاری

شماره ۸۰: با عشق جمال ما اگر همنفسی

شماره ۸۱: تا شد دل خسته فتنه روی کسی

شماره ۸۲: گر روز پسین چراغ عهدم نکشی

شماره ۸۳: ای عاشق اگر به کوی ما گام زنی

شماره ۸۴: ای حسن ترا به عشق لایق چو منی

شماره ۸۵: تا زاغ صفت به جیفه پر آلایی

شماره ۸۶: ای نسخه نامه الهی که تویی *(منتسب به چند نفر)