گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - لغز باسم آب

 

آن جرم پاک چیست چو ارواح انبیا

چون روح بالطافت و چون عقل باصفا

از باد همچو جوشن و از آفتاب تیغ

از شبه همچو آینه وز لطف چون هوا

نازک دلی لطیف که از جنبش نسیم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدیح مظفرالدین

 

خوش گوش کرد چرخ و ممالک باینخطاب

کامد نهنک رزم چودریا باضطراب

ای چرخ باخدنگ گشادش سپر بنه

ای فتنه ازگذار رکابش عنان بتاب

ای مملکت طرب، که رسیدی بآرزو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه صدرالدین

 

بودم نشسته دوش که ناگه خبر رسید

کاینک رکاب خواجه آفاق در رسید

بختم بمژده گفت که هان زود قطعه

برگو که صدر عالم و فخر بشر رسید

چشمم بدست اشک برافشاند صد گهر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح صدر اجل اوحدالدین

 

باد بهار رخت بصحرا همی کشد

در صحن باغ مفرش دیبا همیکشد

نوروز میکشد ز ستبرق بباغ فرش

یارب که چون لطیف و چه زیبا همیکشد

نرگس نگر که گفتی از رویلون و شکل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح شهاب الدین خالص و شکایت از قحطی اصفهان

 

ای بر سر آمده تو ز ابنای روزگار

وی کرده روزگار بجاه تو افتخار

فرزانه میر عالم عادل شهاب دین

دریای سیل‌قطره و ابر گهرنثار

دور سپهر چون تو نزاده بلند قدر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - در مدح قاضی نظام الدین

 

ای روشن از وجود تو گشته جهان عقل

آب حیات خورده ز لفظ تو جان عقل

صدر جهان و خواجه عالم نظام دین

کز روی عقل برتری از لامکان عقل

خورشید نور گستری اندر فضای شرع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - درمدح صدرالدین

 

ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم

وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم

روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو

وین پرده کبود تو بر یکدگر درم

از دور تو چه باک که من قطب ثابتم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - این قطعه متوسط را یکی از بزرگان عصر از طبع خود باستاد جمال الدین نوشته و او را نزد خود خوانده

 

ای نقشبند عالم جان اندرین جهان

نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان

تو صورت جمالی لابل که گشته

معنی آن که خود نبود صورتی روان

نقش لقای خوب تو بینم منم جمال

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - استاد جمال الدین در جواب نگاشته

 

ای کلک نقشبند تو آرایش جهان

وی لفظ دلگشای تو آسایش جنان

ای نکته بدیع تو خوشتر ز آرزو

وی گفته رفیع تو بر تر ز آسمان

چو روح پاک عرضی و چون علم نیکنام

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - در مرثیت قوام الدین صاعد

 

باز این چه ظلمتست که در مجمعی چنین

کس را شکیب نیست دریغا قوام دین

عالم شبست وانجم تابان یکان یکان

کوآفتاب مشرق و کوصبح راستین

معشوق اهل عالم و مخدوم روزگار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - در مرثیت قوام الدین و تهنیت رکن الدین برای برء مرض

 

منت خدایرا که بتایید آسمان

شد روح عقل تازه و شخص کرم جوان

منت خدایرا که شد آراسته دگر

هم منبر از فواید و هم مسنداز بیان

منت خدایرا که برون آمد از سحاب

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - قصیده

 

دارم زعشق روی تو پیوسته ترمژه

وزخون دل زفرقت تو بارور مژه

پیوسته شد بهم همه مژگان من بخون

زینسان کسی نبیند پیوسته تر مژه

گوئی که رنگرز شده اند این دو چشم من

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - قصیده

 

ای چشم چرخ چون تو ندیده هنرنمای

چون تو نزاده مادر گردون گره گشای

لفظ تو روح را بشکر ریز میزبان

رای تو عقل را بسر انگشت رهنمای

در طاعت تو دهر بخدمت غلام خوی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان ملکشاه

 

ای مملکت ببال که عهد شهنشهست

وی سلطنت بناز که سلطان ملک شهست

تا بر زدست سر ز گریبان ملک شاه

دست ستم زدامن انصاف کوتهست

ای آفتاب دولت تابنده باش از آنک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در مدح ظهیرالدین و شکایت از روزگار

 

نالم همی و سود نبینم ز ناله‌ام

فریاد من نمی‌رسد این اشک ژاله‌ام

با آنکه نیست هیچ به فردا امید من

باشد ذخیره محنت پنجاه‌ساله‌ام

یک لقمه بی‌جگر ندهد ور دهد فلک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر

 

باز این چه عربده است که با ماهمی کنی

باز این چه شعبده است که پیدا همیکنی

از مشک ناب دایره بر مه همی کشی

وز عود خام پرده دیبا همی کنی

میزن گره بمشک که چابک همیزنی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار

 

بازم ز دور چرخ جگر خون همیشود

کارم ز روزگار دگرگون همیشود

رازم ز قعر سینه بصحرا همی فتد

دردم ز حد صبر بیرون همیشود

آهم نفس گرفته بعیوق میرسد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - شکوه از درد چشم

 

ای بلبلی که وقت ترنم ز نغمه ات

سطح محیط گنبد پیروزه پرصداست

لفظت شکر فروش و ضمیرت گهرفشان

کلک تو نقشبند و بیان تو دلگشاست

آن بکر معنی تو که حامل بنکته هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - فرق میان دشمن و دوست

 

ای صدر دوست پرور دشمن نواز راد

لفظی شنو که ان همه مغزست و پوست نیست

این دشمنان و دوست بیک جای داشتن

گر گویدت کسی که طریقی نکوست نیست

فرقی بکن ازانکه ترا دوست بود و هست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - جواب مجدالدین همگر

 

یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین

کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد

معنی روشن وی و الفاظ عذب وی

آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد

خط شریف او بنکوئی چوآن نگار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode