گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای مملکت ببال که عهد شهنشهست

وی سلطنت بناز که سلطان ملک شهست

تا بر زدست سر ز گریبان ملک شاه

دست ستم زدامن انصاف کوتهست

ای آفتاب دولت تابنده باش از آنک

بدخواه جاه تو ز تو چون سایه در چهست

این خیمه معلق گردان سبز پوش

در خدمت تو بسته کمر همچو خرگهست

در حمله تو رایت الله اکبرست

بر رایت تو آیت الله اکبرست

ای بر میان چرخ کمر از وفای تو

وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو

قائم صلاح دولت و دین در حسام تو

بسته بقای عالم جان در بقای تو

آراستست خطبه بفرخنده نام تو

و افروختست سکه بفروبهای تو

انصاف نوبهار ز تأثیر عدل تست

تأثیر آفتاب زتابنده رای تو

گردون ز روشنان کواکب همیکند

چتر شب سیاه مرصع برای تو

این نوبهار خرم و نوروز دلگشای

فرخنده باد بر تو و بر ما لقای تو

در حمله تو رایت الله اکبرست

بر رایت تو آیت الله اکبرست

شاها خدای عزوجل یاور تو باد

توفیق رهنما و خرد رهبر تو باد

انصاف خدای عزوجل یاور تو باد

توفیق رهنما و خرد رهبر تو باد

انصاف همعنانت و توفیق همرکاب

اقبال همنشین و ظفر همبر تو باد

گردون مسخر تو و شاهان غلام تو

ایام زیر دست و فلک چاکر تو باد

بوسه گه ملوک شدست آستان تو

سجده گه ملایک خاک در تو باد

خورشید اگر چه نیست مرصع چو تاج تو

تا این شرف بیابد تاج سر تو باد

بادی تو در پناه خداوند ذوالجلال

و اسلام در پناه سر خنجر تو باد

در حمله تو رایت الله اکبرست

بر رایت تو آیت الله اکبرست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode