ای چشم چرخ چون تو ندیده هنرنمای
چون تو نزاده مادر گردون گره گشای
لفظ تو روح را بشکر ریز میزبان
رای تو عقل را بسر انگشت رهنمای
در طاعت تو دهر بخدمت غلام خوی
بر در گه تو چرخ بپویه لگام خای
کلک تو دوستانرا ماریست گنج بخش
نام تو دشمنانرا نوشی است جانگزای
قدر رفیع تست چو مهر آسمان نورد
نور ضمیر تست چو صبح آفتاب زای
راهی سپرده تو که آنجا نبوده راه
جائی رسیده تو که آنجا نبوده جای
از حرص خدمت تو در شام و بامداد
مه با کلاه میرود و صبح با قبای
از جود هرزه کار تو و طبع جمله بخش
بینم طمع غنی و قناعت شده گدای
ای روی تو چو چشمه خورشید نور پاش
وی رای تو چو آینه صبح شب زدای
تدبیر تو بلطف بدوشد ز مار شیر
سهمت بقهر بندد بر شیر نر درای
تا شد وشاق روم برانگشت تو سوار
زد زنگ تیغ هندی در دست ترک قای
لرزد همی ز سهم تو خورشید نقب زن
بیمار شد ز تیغ تو مهر کله ربای
خاک سم سمند تو از سدره خاستست
تا تو تیای دیده کند چرخ سرمه سای
فتنه کنون در امن شکر خواب میکند
تا هست پاس حزم تو بیدار و باس پای
رای تو قهرمان شد از انست لاجرم
عالم مطیع خنجر و خنجر مطیع رای
ای ساحت کفت صفت عرصه بهشت
وی فسحت دلت دوم رحمت خدای
گردون سفله پرور دون بخش خس نواز
در سفلگی فزود تو در مردمی فزای
دارم درون سینه دلی حکمت آشیان
دارم برون پرده تنی محنت آزمای
چون بینوا زید چه هنرور چه بی هنر
چون استخوان خورد چه سک گبر و چه همای
اینست جرم من که نگردم بهردری
اینست عیب من که نیم هر خسی ستای
نه چون علق نشسته بوم در پس دری
نه همچو حلقه مانده بوم بر در سرای
ای هر گره گشوده مرا نیز وارهان
وی هر کس آزموده مرا نیز برگرای
آبی ز سر گذشته بدان کزبیان فتند
ازجود باد دست تویکمشت خاک پای
جاوید باد قبله حاجات درگهت
دایم درین سرای چو من صد سخنسرای
هر حلقه طلب که زده بر در مراد
آواز داده بخت - گشادست در درای
خصم تو نی بناخن و در پرده چون رباب
نای گلوش زیر رسن چون گلوی نای
در بزم دوستان تو خنده بقهقهه
در خانه عدوی تو گریه بهایهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و بزرگی یک شخصیت مهم است که به عنوان گرهگشا و هدایتگر معرفی شده است. شاعر با بیانی هنرمندانه به ستایش خاصیتهای عالی او پرداخته و او را به عنوان کانون نور و هدایت در جهان توصیف میکند. شخصیت مورد نظر چنان تأثیری بر زندگی و حال و هوای اطراف خود دارد که حتی خورشید و ماه نیز به خدمت او درمیآیند. همچنین، او عواملی را به تصویر میکشد که نشاندهنده قدرت و قهرمانی این شخصیت است. در نهایت، شاعر از احساسات شخصی خود نیز سخن میگوید و درخواست رهایی و حمایت از او را مطرح میکند. کل شعر به نوعی تجلیلی از وصفیات والی و بزرگتری میباشد که نه تنها بر خود، بلکه بر جامعه و انسانها نیز اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: ای چشم فلک، هیچ هنری مانند تو دیده نشده و هیچ مادری در دنیا کسی را همچون تو به دنیا نیاورده است. تو گرهگشا و دلسوزی هستی که در عالم هنر بینظیری.
هوش مصنوعی: کلام تو مانند نوشیدنی خوشمزهای است که روح را شاد میکند، و عقل را با اشارهای راهنمایی میکنی.
هوش مصنوعی: در خدمت تو، زمانه مانند یک غلام به درگاهت میآید و در جستجوی خواستههایت میباشد. دنیای هستی همچون اسبی است که افسار آن را در دستان تو قرار دادهای.
هوش مصنوعی: عملکرد تو باعث خوشحالی دوستانت و دشمنانت میشود؛ دوستانت از مهربانی تو بهرهمند میشوند و دشمنانت از نام تو رنج میبرند.
هوش مصنوعی: قدرت و ارزش تو به اندازه خورشید در آسمان است و روشنی وجود تو همچون سپیدهدمی است که به دنیا میآورد.
هوش مصنوعی: تو در مسیری قدم گذاشتهای که هیچگاه وجود نداشته و به مکانی رسیدهای که هیچگاه جای آن نبوده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و اشتیاقی که به خدمت کردن برای تو دارم، در صبح و شب همواره در تلاش و کوشش هستم و به بهترین شکل ممکن آماده میشوم.
هوش مصنوعی: از جوانمردی و بخشندگی تو، به وضوح میبینم که چگونه طبع انسانها به سوی ثروت و بینیازی متمایل است، در حالی که همه به ارزش قناعت و بینیازی گدا گونهای آگاه شدهاند.
هوش مصنوعی: ای چهرهات مانند چشمهای از نور خورشید میدرخشد و افکارت همانند آینهای هستند که شب را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: با تدبیر و لطف تو، مار به شیر حمله میکند و سهم تو را میگیرد، و به این ترتیب میتواند بر شیر نر تسلط یابد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به ورزش با تو مشغول هستم، بر روی انگشت تو مانند سوارکاری میچرخم و مانند دنگ تیغ هندی در دستان ترکها به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: خورشید از پرتو تو میلرزد و به خاطر قدرت تو، ماه به زخم تیغ تو دچار مریضی و آسیب شده است.
هوش مصنوعی: خاک پایی که سم اسب تو بر آن میزند، از درخت سدره به وجود آمده است تا تو بتوانی با چشم خود، زیباییهای دنیا را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، در حالی که خطرات در خواب به سر میبرند، تو باید همچنان هوشیار و آماده باشی؛ زیرا آرامش ظاهری نباید تو را گمراه کند.
هوش مصنوعی: رای تو به عنوان قهرمان، باعث شد که جهان از تو تبعیت کند و خنجر نیز تسلیم آن رأی شود.
هوش مصنوعی: ای چهرهای که به زیبایی و وصف بهشت شبیه هستی، دل گستردهات دومین رحمت خداست.
هوش مصنوعی: آسمان، به خاطر پروراندن افراد پست، به تو لطفی کرده است و این موضوع باعث شده است که تو در میان مردم، بیشتر معروف شوی.
هوش مصنوعی: در درون قلبم دانش و حکمت زیادی پیدا کردهام، اما در دنیای خارج با مشکلات و آزمایشهای دشواری روبرو هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی در شرایط سختی قرار دارد، فرقی نمیکند که هنرمند باشد یا بدون هنر؛ هر کسی میتواند در برابر مشکلات و سختیها آسیبپذیر شود. مثل اینکه وقتی استخوانی را میخورند، هیچ فرقی میان نژادها یا نوع افراد نیست؛ همه در آن وضعیت یکسان هستند.
هوش مصنوعی: من یک اشتباه دارم که به هیچ درب و doorway نمیروم و یک عیب دیگرم این است که از هر شخص بیارزش تمجید نمیکنم.
هوش مصنوعی: پرندهای که بر پشت در نشسته، نه به شکل میخساری به دیوار چسبیده و نه مانند حلقهای است که بر در خانه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که مشکلات را حل میکنی، مرا هم نجات بده. و آن کسی که تجربهام کرده، از من فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: به آبی که از آسمان بر زمین میبارد و به خاطر بخشش شما، تکهای از خاک پای شما در آن است، نگاه کن.
هوش مصنوعی: جاویدان باد مکان درخواستها و نیازهای من، همیشه در این دنیا مانند من که سخنهای بسیاری دارم.
هوش مصنوعی: هر تلاش و درخواستی که برای رسیدن به خواستهات انجام بدهی، نویدبخش است و نشانهای از این است که شانس و بخت به تو روی آوردهاند.
هوش مصنوعی: دشمن تو مانند نوازندهای نیست که در پس پرده، با ناز و لطافت ساز بزند. او در واقع به شکلی سرسخت و تحت فشار است، همانطور که گلوگاه نوا درون رسنِ ساز قرار دارد.
هوش مصنوعی: در جمع دوستان، شادی و خنده موج میزند، اما وقتی به خانه دشمنت میروی، تنها صدای گریه و زاری به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جزوی و کلی از دو برون نیست آنچ هست
جز وی همه تو بخشی و کلی همه خدای
من از خدای و از تو همی خواهم این دو چیز
تا او ترا بقا دهد و تو مرا قبای
باغیست دلفروز و سراییست دلگشای
فرخنده بادبر ملک این باغ و این سرای
زین گونه باغ هیچ ندیدم به هیچ شهر
زین گونه جای هیچ ندیدم به هیچ جای
باغی چنان که بر در او بگذری اگر
[...]
نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای
آرد هوای نای مرا ناله های زار
جز ناله های زار چه آرد هوای نای
گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر
[...]
ماه رجب که هست همایونترین همای
از آشیان فضل خدایست برگشای
پروازش از لوازم پیروزی و ظفر
گسترده سایه بر علم سایه خدای
خورشید خسروان که جهانراست عدل او
[...]
ای زلف بند کرده ز ابرو گره گشای
با دوستان بخند و سخن گوی و خوش درآی
میدان مهر جوی و درو اسب وصل تاز
چوگان عشق گیر و درو گوی دل ربای
انده فزای شد دل شادی پرست من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.