گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۱ - در صفت بروج دوازده‌گانه

 

حمل و ثور و پیکر جوزا

سرطان و اسد دلیل بقا

خوشهٔ خاک و کفّهٔ میزان

عقرب مائی و زنار کمان

جدی خاکی و دلو و حوت بهم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۲ - در شرف و وبال و صعود و هبوط کواکب گوید

 

شرف آفتاب در حملست

شرف ماه گاو بی‌جدلست

راس را خانهٔ شرف جوزاست

سرطان آنکه مشتری را جاست

شرف تیر خوشه آمد و پس

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۳ - فی تسویة البیوت

 

اختراعی چنین هرآنکه نهاد

راه در داد و لیک در نگشاد

خلق را جمله کرد سرگردان

وآنچه کرد از عمل تبه کرد آن

شخص گاهی که در شمار آید

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۴ - التمثیل فی احوال المنجّم الجاهل عندالملک العالم

 

بود وقتی منجّمی کانا

همچو اهل زمانه نابینا

پادشاهی ورا به خدمت خواند

گاه و بی‌گاه پیش خود بنشاند

پادشا مر ورا سؤالی کرد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۵ - صفة مقادیر ابروج والکواکب السیّارة

 

غافلند این منجّمان از کار

نیست در کارشان دل بیدار

همه را زرق و حیلت است آلت

نیست از علم و حلمشان عدّت

شمس کز کرّه هست در مقدار

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۶ - در حق مردم و آدمی گوید

 

پس از آدم هر آنچ ز آدم زاد

آدمی خوانمش به اصل و نژاد

نتوانم که گویمش مردم

زانکه در سرِ این سخن مردم

مردمی عالمی دگر باشد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱ - در عذر گوید

 

بنده در پیش شاه دین‌پرور

عقل در جل کشید و جان بر سر

پیش شه نامد این جهان خورده

چون نسیم بهار بی‌خرده

بنده چون ملک و عدل شاه بدید

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲ - اندر خط و قلم و کاغذ و خاطر گوید

 

از دل آبستن است خامهٔ من

زان همی گِل خورد چو آبستن

کز همه چیز تیره و روشن

نکند آرزو چو آبستن

سایه باید ز گل چو در ارمم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره

 

خطر من گهر پریشان کرد

تا که برخاست بانگ بردابرد

در زمانه سخنسرای شدم

تن گفتار را بهای شدم

لیک مدح کسی نگفتم من

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمة‌اللّٰه علیه

 

گر در آورد یافت خلد و نعیم

ورنه جای ویست قعر جحیم

آنکه پهلو همی زند با من

پهلویی را نداند از دامن

شعر من گل محال او خار است

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۶ - فصل اندر ضعف و پیری

 

راکعم کرد روزگار حسود

از پس این رکوع چیست سجود

تا جوانی مددگه من بود

جوی عمرم پر آب روشن بود

آخر از آب من ز پاک بری

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۷ - فصل اندر تبدیل حال

 

بدر بودم شدم هلال مثال

نه بخندند ابلهان ز هلال

چون هلال دوتا شدم باریک

گشت عالم به چشم من تاریک

پنبه از گوش کرد بیرون مرگ

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۸ - التمثّل فی‌الاجتهاد

 

ابن خطّاب آن به مردی فرد

کعب احبار ازو روایت کرد

گفت اگر نه ز بهر این سه خصال

بودیی بودمی حیات وبال

کردمی اختیار خود را مرگ

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۹ - در رهایی جستن جان گوید از تن

 

رقص کن پیش دل به چارهٔ خویش

خرقه کن دلق چارپارهٔ خویش

زانکه در بارگاه بی‌بندی

نبود جان و جامه پیوندی

چند باشد به بند نان با تو

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۰ - اندر تفضیل سخن خویش گوید

 

از همه شاعران به اصل و به فرع

من حکیمم به قول صاحب شرع

شعر من شرح شرع و دین باشد

شاعر راست گوی این باشد

قسم من دان ز جملهٔ شعرا

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۳ - در قناعت و انزوای خویش گوید

 

ای که در زیر طبع گردونی

چند گویی مرا که از دونی

با چنین گنج در چنین گنجی

چه گنه گنج را تو ناگنجی

رنج با گنج و زحمت نااهل

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۴ - فی‌القناعة

 

گوشه‌ای گیر از این جهان مجاز

توشهٔ آن جهان درو می‌ساز

نه ترا با کسی بُوَد پیوند

تا تو گوئی بدرد و آنکس خند

دولت دین چو روی بنماید

[...]

سنایی
 
 
۱
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
sunny dark_mode