گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

شاخ سر سبز و چمن دلشادست

عالم از عدل بهار آباد است

غنچه تا روی به صحرا آورد

گرهی ا ر دل بگشادست

سرو در خدمت گل برپایست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

کی بود؟کی بود؟ که در آیم ز درت

همچو زلف تو در افتم ببرت

تا که از بوسه بتاراج دهم

شکر ننگت و تنگ شکرت

آه کز زلف تو آمیخت دلم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

تا دم باد صبا بگشا دست

گرهی از دل ما بگشا دست

هر فتوحی که جهانراست ز گل

همه از باد هوا بگشادست

نقش بدان چمن را همه کار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

رخت از ماه و لبت از شکرست

آنت ازین وینت از آن خوبترست

بر رخت بوسه کجا شاید داد؟

که نظر نیز محل نظرست

نه میان نیست میان تو ز لطف

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ماه رویا ز غمت یک دم نیست

که چو زلف تو دلم در هم نیست

زلف و بالای تو تا هم پشتند

پشت و بالای کسی بی خم نیست

غم تو می خورم و شادم از آنک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

خود ترا عادت دلداری نیست

کار تو جز که دل آزاری نیست

چشم تو تا که چنین ریزد خون

هیچ باکیش ز بیماری نیست

عشق و عاشق همه جایی هستند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ای مرا کرده مشوّش زلفت

وی ز گل ساخته مفرش زلفت

تا که در خسته دل ما پیوست

نیست خالی ز کشاکش زلفت

شد ز بیماری چشمت آگاه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

نفس باد صبا می جنبد

غیرت مشک خطا می جنبد

سر و گویی سر حالت دراد

می زند دست وز جا می جنبد

لالۀسوخته دل پنداری

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

زلف تو کان همه سرها دارد

گوییا هیچ سرما دارد

گرد روی تو چرا حلقه کند

گر نه با ما سر سودا دارد؟

سرکشی چون نکند هندویی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

هر که چون روی تو رویی دارد

سر بسر راحت دنیی دارد

هر که دارد دهن و زلف و خطت

کوثر و سدره و طوبی دارد

از جهان دوست ترا دارد دل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

مکن ای دوست اگر بتوان کرد

هر چه از شور وز شر بتوان کرد

نه دل من که بیک غمزۀ تو

عالمی زیر و زبر بتوان کرد

چون سر زلف تو از مشک سیاه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

دلبرم سوی سفر خواهد شد

کا رمن زیر و زبر خواهد شد

دل خون گشته ام اندر پی او

از ره دیده بدر خواهد شد

حال من خود ز غمش نیک بدست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

رخ خوبت به قمر می ماند

ذوق لعلت به شکر می ماند

عقل با این همه دانایی خویش

چون ترا بیند در می ماند

اندرین عهد همانا فتنه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

خبر گل بچمن می آرند

مژده جان وی تن می آرند

نقش بندان ربیعی آبی

با رخ کار چمن می آرند

نفس باد صبا پنداری

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

مخور ای دل غم بسیار مخور

ور خوری جز غم دلدار مخور

نه غم یار عزیزست؟ آن نیز

اگرت هست نگهدار مخور

یار تیمار تو چون می نخورد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

روی بنمای که دیوانه شدم

رحمتی، کز غمت افسانه شدم

شمع رخسار تو نادیده تمام

من دل سوخته پروانه شدم

آشناییّ غمت بود سبب

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

ای بتو چشم نکویی روشن

وی ز تو خانۀ دلها گلشن

بسته ام در سر زلفین تو دل

مشکن آن زلف و دلم را مشکن

هر سیاهی که رخت با من کرد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

بار دیگر ز که می آموزی

این که دلها بجفا می سوزی؟

می دری پرده و می سوزی دل

بر غمزه زکین اندوزی

طالعی بد بود آن شب که دلم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵

 

ماه رویا بسر خویش کنی

نیک باشد که بدی بیش کنی؟

چندم از هجر دل افگار کنی؟

چندم از غصه جگر ریش کنی؟

مکن ای جان که نه رسمی نیکست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر المعظّم فخر الدّین

 

روز عیدست بده جام شراب

وقت کارست ، چه داری؟ دریاب

مغزم از بانگ دهل کوفته شد

مرهمش نالۀ چنگست و رباب

مدّتی شد که دهان بربستم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode