گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دلبرم سوی سفر خواهد شد

کا رمن زیر و زبر خواهد شد

دل خون گشته ام اندر پی او

از ره دیده بدر خواهد شد

حال من خود ز غمش نیک بدست

وه کزین نیز بتر خواهد شد

عشق او کز همه کس پنهانست

در همه شهر سمر خواهد شد

ای بسا روز که بی روی ویم

آستین از مژه تر خواهد شد

وین باشب که در اندیشۀ او

دیده پر خون جگر خواهد شد

من ندانم که مرا بی رخ او

چون یکی روز بسر خواهد شد

جانم آمد بلب و یار هنوز

تا دو سه روز دگر خواهد شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode