گنجور

 
واعظ قزوینی امیر شاهی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها واعظ قزوینی مصرع یا بیتی از امیر شاهی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳ :: امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

    واعظ قزوینی (بیت ۲): مرگ آمد و هنگام جداییست کنون - ای عمر خوش آمدی، صفا آوردی

    امیر شاهی (بیت ۲): ای شعله آه، خانه روشن کردی - ای غم، تو خوش آمدی، صفا آوردی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:الهی نفرت از ما ده، بنوعی اهل دنیا را - که ره ندهد کسی در دل غبار کینه ما را


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:به خود ره نیست در کوی تو مشتاقان شیدا را - خم زلفت به قلاب محبت می‌کشد ما را


  2. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵:دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد - کاهیدنی ز دانه، به سنگ آسیا رسد


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد - آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد


  3. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۶:چشمش در ستم بر خلق باز کرده - مژگان بخون مردم، دستی دراز کرده


    امیر شاهی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳:در جمع ماهرویان، هم صحبتی است ما را - کاسباب خرمی را، صد گونه ساز کرده


  4. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری - کلید خانه آیینه شد صیقل ز همواری


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عیاری - کمان بر من مکش جانا، که تیری خورده‌ام کاری


  5. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۲:بر من کند از بس غم عشق تو گرانی - بیرون فتد از خاطرم اسرار نهانی


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:ای بی خبر از سوز دل و داغ نهانی - ما قصه خود با تو بگفتیم، تو دانی


  6. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳:ای دل، تو به تنگم از جفا آوردی - ای تن تو مرا به سر چه‌ها آوردی؟!


    امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:ای عشق، دگر روی به ما آوردی - با دل حق دوستی به جا آوردی


  7. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۰:گر در طلب معرفت یزدانی - بر دور تسلسل ز چه سرگردانی؟!


    امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:ای آتش سودای تو در هر جانی - بشنو سخن دلشده حیرانی


  8. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳:پر از عیش و طرب گردد ز یاد دوست محفل‌ها - که غم را پیش او، حد نشستن نیست در دل‌ها


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲ - استقبال از حافظ:بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دل‌ها - مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزل‌ها


  9. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۶:بی‌تو، دانی روز من در کنج غم چون می‌رود؟ - خنده می‌آید به حالم، گریه بیرون می‌رود!


    امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:بی‌لبت هردم ز چشم درفشان خون می‌رود - پاره‌های دل ز راه دیده بیرون می‌رود


  10. واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹۹:شد کاروان عمر، بکن خویش را خبر - آماده بودنست ترا زاد این سفر


    امیر شاهی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - وقتی در مجلس یکی از سلاطین او را فرودست جمعی نشانده‌اند:شاها، مدار چرخ فلک در هزار سال - چون من یگانه‌ای ننماید به صد هنر