بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
که عشق آمد در این شکل مدور حل مشکلها
حریف بزم رندان را چه فکر از انتظار من
که پر میسوزد این پروانه را زان شمع محفلها
در این میخانه گر صدر قبولی آرزو داری
چو شاهی همتی دریوزه میکن از در دلها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و پایبندی به وفا اشاره میکند و از داغهایی که بر دل عاشقان نشسته، سخن میگوید. او از اشک و رنج مشتاقان مینالد و از تقصیر خود در وفا گلایه دارد. همچنین به زیبایی و عمق عشق اشاره کرده و آن را راهی برای حل مشکلات میداند. همچنین، شاعر به انتظار و اشتیاق افراد در محفلها پرداخته و به نیاز به صدری پر از آرزو در میخانه اشاره میکند. در نهایت، او به نیاز به همت و تلاش در دستیابی به عشق حقیقی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بیا، ای کسی که خط سبزت نشانهای از عشق و محبت است، دلها را بیشتر خسته نکن. زیرا اشکهای عاشقان مانند خون بر خانهها نشسته و دلها را غمگین کرده است.
هوش مصنوعی: به خطای محبت من ایراد نگیرید، چون هنوز اشکهایم در راه تو، نشانههای وفا را از دل گلها میرویاند.
هوش مصنوعی: اگر از آسمان غمی به تو رسیده باشد، به عشق خود تکیه کن؛ زیرا عشق میتواند در این قابی گرد، مشکلات را حل کند.
هوش مصنوعی: در جمع بزم خوشگذرانان، چه فکری به حال من داری که این پروانه به خاطر آن شمعهای محفلها میسوزد و در انتظار من است؟
هوش مصنوعی: اگر در این میخانه به دنبال مقام و پذیرش هستی، باید مانند یک شاه با ارادهای قوی و نیرومند از دلهای مردم درخواست کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها
ز غیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها
از آن روزست در دلها خیال دانه خالت
که دهقان ازل تخم محبت ریخت در دلها
فغان ای کعبه جانها که در راه تمنایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.