ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠١ - قصیده
گردش گردون بکامم گر نباشد گو مباش
ورز مهرش بر سرم افسر نباشد گومباش
گر هنرمند از کسی یاری نیابد گو میاب
چون هنر یارست اگر یاور نباشد گو مباش
پرتو نور تجلی چون ز شب ظلمت زدود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٢ - قصیده عینیه
چگویم ازین روزگار مخادع
چه آمد رهی را بروی از وقایع
بصد قرن یک شمه نتوان بیان کرد
که از دور گردون چها گشت واقع
چنان کوکب سعد من گشت غارب
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٣ - ایضاً له
گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف
هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب
از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
همچو چنگ از پیش بر نارم سر اندر بندگیش
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠۴ - ایضاً له
حبذا دارالحدیثی کز معالی و شرف
زیبد ار دارد بمهر و مه شرف
بسکه در شاهوار از بحر طبع مصطفی
جمع شد دروی ز گوهر پر بر آمد چون صدف
چون امام جمله اصحابش حدیثی پی فکند
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠۵ - ایضاً در مدح رضی الدین عبدالحق
زهی صدر وزارت را ز رأی روشنت رونق
کمینه منظر قدرت رواق طارم ازرق
عمود صبح را از شب ببندد آسمان پرچم
ز بهر آنکه تا باشد به پیش موکبت بیرق
سماک رامح ار نیزه نه برخصمت کشد دائم
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠۶ - وله ایضاً در مدح طغایتمورخان
تا شه نهاد پای بر اوج سریر ملک
دولت ز بهر نصرت او شد نصیر ملک
شاه جهان طغایتمورخان که فر اوست
درحادثات دور فلک دستگیر ملک
هرگز مشام جان نشنیدست در جهان
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٧ - ایضاً در مدح امیر مولای بیگ
ندانم آن رخ حورست یا جمال ملک
که رشک میبرد از حسنش آفتاب فلک
بسان دائره کارم شدست بی سر و پای
ز عشق آن دهن همچو نقطه کوچک
زهی جمال تو بر هم شکسته رونق حور
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٨ - وله ایضاً فی المدح خواجه نظام الدین یحیی
از افق ماه نو عید بفیروز فال
چهره بنمود و جهان کرد منور بجمال
تا ابد طلعت میمونش مبارک بادا
بر سر افراز نکو سیرت پاکیزه خصال
خسرو روی زمین داور و دارای زمان
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٩ - ایضاً له
چو از نشیمن قدسی بیمن طالع و فال
گشاد باز سفیده سفیده دم پر و بال
بتی بچهره چو آتش بلب چو آب حیات
درآمد از در من با هزار غنج و دلال
شکار مرغ دلم را فراز خرمن گل
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٠ - وله ایضاً
خجسته صبحدمی کان نگار مهر گسل
بفال سعد نماید ز حبیب ماه چگل
ز طرف جاه ذقن خال عنبرینش بسحر
کند حکایت هاروت در چه بابل
ز عشق سلسله زلف مشک پیکر او
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١١ - وله ایضاً در مدح مولانا غیاث الدین بحرآبادی
صبحدم بر خاک کویش بگذاری باد شمال
بیتو گو هستم در آتش ای بلطف آب زلال
جان مهجور از تن رنجور دور از روی تو
کرد خواهد تا جوار حضرت حق انتقال
میکند بر چشم عشاق تو خواب خوش حرام
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٢ - قصیده در مدح فاضل اوحد حکیم الدین
این منم یا رب که در دل شادمانی یافتم
و آنچه جستم از قضای آسمانی یافتم
با من این الطاف چرخ کینه ورزان میکند
کز خدیو ملک دانش مهربانی یافتم
اوحد الدنیا حکیم الدین که نپسندد خرد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٣ - ایضاً عرض اخلاص و مدح امیر ابونصر بن علی
ای پیک پی خجسته نسیم سپیده دم
وی چون مسیح و خضر مبارک دم و قدم
از راه لطف عرضه کن اخلاص بنده وار
جائی که همچو کعبه منیع است و محترم
یعنی جناب آنکه فلک بهر بندگی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۴ - وله ایضاً
این منم باز که در باغ بهشت افتادم
وز سفر کآن بحقیقت سقرست آزادم
این نه خوابیست که می بینم اگر پنداری
کز پس آنهمه اندوه چنین دلشادم
گر چه بیداد فلک بود ولی شکربرآنک
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۵ - وله در مدح علاءالدین حسین
پیشتر زین چند گاهی دل پریشان داشتم
خود چه میگویم ز دل صد رنج بر جان داشتم
یوسف مصر کرم را از تکسر شکوه ئی
بود و من یعقوب وش دل بیت احزان داشتم
آن علی نام حسن سیرت علاءالدین حسین
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۶ - ایضاً له
حبذا آرامگاهی خوشتر از دار النعیم
وز پری رویان صدف کردار پر در یتیم
همچو چشم و چون دل عاشق پر آب و آتش است
لیک با حر جحیمش هست هم روح و نسیم
معتدل در وی هوا و متسع در وی فضا
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٧ - قصیده فی مدح السلطان نظام الدین یحیی
خراسان بار دیگر شد بهشت آسا خوش و خرم
ز فر خسرو عادل خدیو خطه عالم
سر گردنکشان شاهی که رأی عالم آرایش
نموداری بود خرم خلایق را ز جام جم
نظام ملک و دین یحیی که او را میتوان گفتن
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٨ - وله ایضاً در مدح خواجه علاءالدین هندو
روز جشن عربست ای مه خوبان عجم
وقت شادیست مباش از غم ایام دژم
می خور اندوه و غم گیتی بد عهد مخور
که کرا می نکند گیتی بد عهد بغم
بعد ازین رایت عیش و طرب افراخته دار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٩ - وله ایضاً در مدح علاء الدین وزیر خراسان
زهی جمال تو خورشید آسمان کرم
وجود پاک تو سر خیل دودمان کرم
علاء دولت و ملت توئی که یافت خرد
خجسته حضرت والات را مکان کرم
دعای دولت تو ورد خویشتن کردی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢٠ - قصیده در مدح طغایتمورخان
که برد رونق کان و که داد خجلت قلزم
به جز طغایتمور خان جم دوم به تعظم
شهی که پای بر اورنگ خسروی چو رسیدش
سپهر افسر منت نهاد بر سر مردم
ز فرط حکمت و رفعت چو آصف است و سلیمان
[...]
