حبذا دارالحدیثی کز معالی و شرف
زیبد ار دارد بمهر و مه شرف
بسکه در شاهوار از بحر طبع مصطفی
جمع شد دروی ز گوهر پر بر آمد چون صدف
چون امام جمله اصحابش حدیثی پی فکند
شد ز لطف طبع گوهربار اوکان لطف
افضل عالم حکیم الدین که از مرآت ماه
صیقل رأیش زداید در زمان زنگ کلف
آنکه باشد تا قیامت زو سلف را اشتهار
و آنکه نبود جز بذات او مباهات خلف
اینچنین خیری جمیل و اینچنین اجری جزیل
آمد از اقبال دستور جهان او را بکف
صاحب اعظم علاء ملک و دین کز حادثات
رأی ملک آرایش آرد عالمی را در کنف
آن کریمی کز حیای ابر نیسان کفش
کان بدل بر سنگ دارد بحر پوشد رخ بکف
از شکوه شاهباز همتش سیمرغ چرخ
همچو بوتیمار باشد دائما اندر اسف
کلک دربارش چو بربندد میان در ضبط ملک
جان اعدا افکند چون مال غارت در تلف
چون ز رأی اوست نظم ملک و دین تا حشر باد
سروران ملک و دین بر پای پیشش صف به صف
ذال و لام و با ز هجرت وز رجب بود آنکه داشت
خاطر ابن یمین بر نظم این گوهر شعف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن فوق در وصف شخصیت برجستهای به نام امام و فضایل اوست. شاعر با تحسین از معالی و شرافت او یاد میکند و به تأثیرات مثبتش بر جامعه اشاره دارد. او از کلمات زیبا استفاده میکند تا به عمق علم و حکمت امام و همچنین جایگاه والای او در تاریخ اشاره کند. امام به عنوان راهنمایی برای جامعه شناخته میشود که دانش و رأیش باعث تحول در نظم دین و دنیا میشود. برای او صفات والایی چون کرامت، حیا و صداقت ذکر شده و این نکته بیان میشود که او تا قیامت از محبوبیت و احترامی ویژه برخوردار خواهد بود. شاعر نهایتاً بر اهمیت نقش او در تاریخ تأکید میکند و از او به عنوان نماد خیر و روشنی یاد میکند.
هوش مصنوعی: چه خوب است مکانی که از نظر بزرگی و ارزش شایسته باشد و اگر با محبت و فضیلت نیز همراه باشد، ارزش آن دوچندان میشود.
هوش مصنوعی: چقدر زیبا و شگفتانگیز است که در اثر ذوق و خلاقیت مصطفی، درویشی از دل دریا مانند صدف، با جواهرات گرانبها و ارزشمند پر شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که امام همه یارانش را گرد هم آورد و حدیثی بیان کرد، این سخن ناشی از لطافت و نیکویی طبع او بود که مانند گوهر درخشان است.
هوش مصنوعی: بهترین عالم، حکیم دین است که مانند آینهای ماه را صاف و نمایان میکند و در زمان حاکمیت زنگزده به روشنی فکرش میافزاید.
هوش مصنوعی: آن کسی که تا قیامت در دنیا معروف خواهد بود، همان کسی است که جز با وجود خود نمیتواند به دیگران فخر بفروشد.
هوش مصنوعی: این گونه نیکی زیبا و این گونه پاداش بزرگ به خاطر خوشبختی و سرنوشت او به دست آمده است.
هوش مصنوعی: صاحب بزرگ و قدرتمند که در امور سلطنت و دین نظراتش باعث میشود که جهانی به زیبایی و نظمی خاص بیفتد.
هوش مصنوعی: خداوندی که از حیا و بزرگیاش مانند ابر در بهار همیشه در حال بارش است، در حالی که زمین زیر پا و سنگی است، با قدرت خود آب دریا را به آسانی میپوشاند و نمیگذارد نمایان شود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به مقام بلند و ارزشمند یک موجود برتر اشاره دارد. شاهباز به عنوان نمادی از عظمت و قدرت، نشاندهنده همت و اراده قوی است. به گونهای که در مقایسه با این شاهباز، دیگر موجودات ضعیف و بیارزش به نظر میرسند. بنابراین، همت و تواناییهای فردی میتواند او را به قلههای بلندتری برساند و در این زمینه، درخشان و برجسته کند.
هوش مصنوعی: وقتی قلم دربارش در دست گرفته شود و در میان در به ضبط و کنترل بیفتد، روح دشمنان را به رنج و سختی میاندازد، درست مثل اینکه مال و داراییها به سرقت برود و به تباهی برسد.
هوش مصنوعی: از آنجایی که نظم و ترتیب مملکت و دین تحت نظر اوست، تا روز قیامت، سلاطین و بزرگان دین در برابر او به صف خواهند ایستاد.
هوش مصنوعی: در این بیت به کسی اشاره شده که با هجرت و سفر، به یاد ابن یمین (شاعر معروف) بوده و در تلاش است تا این اشعار زیبا را نظم و ترتیب بخشد. منظور از "گوهر شعف" هم اشاره به زیبایی و ارزش این اشعار دارد که مانند یک جواهر درخشان هستند. به طور کلی، شاعر دغدغهاش حفظ و انتقال این زیباییها و خاطرات را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز اخلاف تو تازه گشته آثار سلف
مملکت را چون تو نآمد از سلف هرگز خلف
زان خلف ماندی ز شاهان سلف ایام را
کز تو در فردوس آسودست ارواح سلف
پایگاه شرع را از احترام تو علو
[...]
آن خداوندی که فردوس است ازو شهر نسف
اهل حضرت راست از اقبال او جاه و شرف
بر خلایق ناید از وی جز مراعات و لطف
مردمی از خلق او زاید چو لؤلؤ از صدف
نیست جز وی در صف آزادگی دارای صف
[...]
آن خداوندی که عالی شد بدو نام شرف
از طرایف مدح او توزد همی نام طرف
تا نیابی بر او ضایع بود رنج طمع
تانگویی نام او مشکل بود نام شرف
خدمت درگاه او توقیع انعام نعیم
[...]
گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف
هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب
از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
همچو چنگ از پیش بر نارم سر اندر بندگیش
[...]
نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف
قل لهم ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف
جرعه ای کز ساغر اهل صفا ریزد به خاک
خاک آن بر خون ارباب ریا دارد شرف
نکته عرفان مجو از خاطر آلودگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.