گنجور

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۳ - راز دل

 

راز دل نهفته بودم

با کسی نگفته بودم

ماه من کجا شنیدی

قصه اشک و آه من

مگر آن که خواندی امشب

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۴ - دریای غم

 

با عاشقان ای گل سر یاری نداری

گویم اگر بوی وفاداری نداری

دامن ز مهر و محبت کشیدم، کز مهربانی، در زندگانی، سودی ندیدم

اشک ندامت ز چشمم گشودی، خوابم ربودی، با آن که بودی، صبح امیدم

رفتی و آتش زدی محفلم را

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۵ - مست از شراب (دستگاه همایون)

 

مست از شراب نوشین

جانا بیا و بنشین

یک شب به محفل من

ای شادی دل من

دور از لب خندان تو

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۶ - شور

 

وفا با تو ای مه روا نبود، که سنگین دلان را وفا نبود

تا با تو بودم شادم نکردی، رفتم ز کویت یادم نکردی

چه شود اگر نگاهی، فکنی به خاک راهی

کشتی من دلداده را، بر خاک و خون افتاده را، دیگر چه خواهی

تو که یار دیگرانی، غم و درد من چه دانی، بردی دل حسرت کشم

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۷ - من آن ناله بی اثرم

 

من آن ناله بی اثرم

که سوی دلی، ره نبرم

منم آن اشکی که بر خاک ره، فرو ریزد

منم آن خاری، که بر دامانی، نیاویزد

نوای دل بی نوایم من

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۸ - ناله بی اثر

 

ای ناله بی اثر جانم چه کاهی

وی شعله ناپدید از من چه خواهی

زین گرمی نبود ثمر، جز داغ و دردی

زان آتش نبود اثر، جز دود آهی

دل بر زلف سیاهی بستم و حاصل ندیدم

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۰ - شب عاشق

 

ندانمت به که مانی؟

که آفت دل و جانی

کمان ابرویی

سیه مژگانی

نکوتر از مه روشن، گل رویت

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۱ - خزان عشق

 

شد خزان گلشن آشنایی

بازم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل طی شد بهر تو

وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۲ - لاله خونین (افشاری)

 

ای آتشین لاله، ای آتشین لاله، چون روی یاری

بر آن دل خونین، داغ که داری، داغ که داری

ساغر بود پر می، ساغر بود پر می، در روزگارت

یا بی نوا چون من، در روزگاری، در روزگاری

بخت اگر به کام تو بود، از چه خون به جام تو بود، به نوبهاران

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۴ - نغمه نوروزی

 

گل من بستان گشته رویت

چمن از گل شد، چون سر کویت

بلبل از مستی

هر نفس نغمه‌ای سر کند

لاله آراید چهر زیبا را

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۵ - به کنارم بنشین

 

تا آساید دل زارم بنشین

بنشین ای گل به کنارم بنشین

سوز دل میدانی، بنشین تا بنشانی، آتش دل را

یک نفس مرو که جز غم، همنفس ندارم

یار کس مشو که من هم جز تو کس ندارم

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۶ - امید زندگانی (ماهور)

 

از بوسه ای زنده ام کن، ای امید زندگانی، وصلت جوانی فزاید، ای مایه جوانی

گرچه سپاه عتابت، راند از کنار خویشم، چشمان عاشق فریبت، خواند مرا نهانی

سرکن از طرب بانگ مستی

ای خوشا می و می پرستی

گه شکوه شام هجران پیش طره تو گفتن گه مژده وصل و شادی، از لعل تو شنیدن

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۷ - شب جوانی (همایون)

 

تا به کی از این دل‌آزاری‌ها

کار بی‌دلان، بود زاری‌ها

خونین‌تر از لاله و گل، دل از وفاداری شد

جز غم ندیدم ثمری

از این وفاداری‌ها

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۸ - نوای نی

 

چنانم بانگ نی آتش بر جان زد

که گویی کس آتش بر نیستان زد

مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود

نوای نی امشب بر آن دامان زد

نی محزون داغ مرا، تازه تر از لاله کند

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۹ - من از روز ازل دیوانه بودم

 

من از روز ازل، دیوانه بودم

دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو

سرخوش از باده مستانه بودم

در عشق و مستی، افسانه بودم

نالان از تو شد، چنگ و عود و من

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۰ - شب جدایی

 

ای شب جدایی

که چون روزم سیاهی ای شب

کن شتابی آخر

ز جان من چه خواهی ای شب؟

نشان زلف دلبری، ز بخت من سیه تری، بلا و غم سراسری

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۱ - بهار عاشق (اصفهان)

 

برده صبرم از دل چشم مستی

ماه ساغر نوشی می پرستی

در میان خوبان فتنه جویی

در شکار دلها چیره دستی

شب با چهره او مه جلوه گر نیست

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۲ - من بیدل (سه گاه)

 

من بی دل ساقی به نگاهی مستم، تو به جامی دیگر چه بری از دستم

دو چشم فتنه انگیزت تا دیدم ای گل، قسم به نرگس مستت که از این می مستم

اثری با گردش چشمت، نبود در ساغر می ساغر می

دگران مست از می گلگلون، دل من از گردش وی، گردش وی

می و گل گر دل انگیزد، تو در آن لب گل و می داری

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۳ - گل بی وفا (بیات ترک)

 

دیدم مرغی در طرف چمن، نالد همچو من

هر دم کند به شورانگیزی، فغان حسرت خیزی

چو عاشقان در گلشن، باشد نغمه زن

گفتم ز چه روی آشفته سری

وز خاطر من آشفته تری

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۴ - پیمان شکن (ابوعطا)

 

شود آیا که نسیم بهاری

گوید آن خرمن گل را ز یاری؟

دل دیوانه از کف برون شد

خبر از حال دل من چه داری؟

دارم شبی، چون موی تو، بی روی تو ای گل

[...]

رهی معیری
 
 
۱
۲
۳