گنجور

 
رهی معیری

گل من بستان گشته رویت

چمن از گل شد، چون سر کویت

بلبل از مستی

هر نفس نغمه‌ای سر کند

لاله آراید چهر زیبا را

سبزه درگیرد روی صحرا را

قطره باران چهره لاله را تر کند

با مینای می آماده کن نی را

هان مطرب بزن، ساقی بده می را

کز بلبل آید نغمه نوروزی

پر کن قدح از شادی پیروزی

دلدادگان را ای گل صلا ده

جامی ز ما گیر بوسی به ما ده

نوگلی پیدا در بهاران کن

روی و مویش را بوسه باران کن

هر دم از شادی خنده زن، باده خور پای گل

لاله گر خواهی؟ آتشین رویش

سنبل ار جویی تار گیسویش

گل اگر باید چهره او نگر جای گل

شد فصل گل و من دور از آن ماهم

ای سرو روان، وصلت به جان خواهم

بازآ که چون گل، در کنارم باشی

در نوبهاران، نوبهارم باشی

دلدادگان را، ای گل صلا ده

جامی ز ما گیر، بوسی به ما ده

 
sunny dark_mode