شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود
عشق و وفاداری، با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نوگل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تا هستم
تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی؟
تو و چون می لاله کشیدنها
من و چون گل جامه دریدنها
ز رقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم
که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی؟
نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بود
از غم خون دل من
آه از دل تو
گرچه ز محنت، خوارم کردی
با غم و حسرت، یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هرچه توانی ناز
هرچه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری احساسی است که از درد و جدایی عشق میگوید. گوینده از بدعهدی و بیوفایی محبوبش ناراحت است و احساس میکند که عمرش به خاطر این عشق تلخ گذشته است. او از وفاداری و عشق خود سخن میگوید، اما میبیند که با وفا بودنش هیچ سودی نداشته و تنها رنج و درد به او رسیده است. در نهایت، با وجود همهی جفاها و بیمهریها، هنوز عشق به محبوبش در دلش باقیست و از او میخواهد که هرچه میتواند در حقش روا دارد و ناز کند. این شعر نشاندهندهی احساساتی عمیق و متناقض از عشق و درد جدایی است.
هوش مصنوعی: خزان به معنای نابودی و سردی است و در اینجا به نشانههای جدایی اشاره دارد. بنابراین، در این لحظه، عواطف و احساسات شخص به دلیل جدایی شعلهور شده و دوباره آتش غم و اندوه در دل او زبانه میکشد. به طور کلی، حالتی از عذاب و ناراحتی ناشی از جدایی را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: زندگی من در کنار تو سپری شد، اما از تو جز بیوفایی و عدم اعتماد نمیشناسم.
هوش مصنوعی: من به تو وفا کردهام، تا زمانی که در وجودم زندگی بود، عشق و وفاداری را نثار تو کردم. اما چه فایدهای برای تو دارد؟
هوش مصنوعی: آفت عشق و محبت، مانند بلای ناگواری است که بر سر گلهای سرسبز و زیبا میآید.
هوش مصنوعی: از دل سنگی تو، آهی میتراود.
هوش مصنوعی: دل من از غم و اندوهی عمیق پر است و به همین خاطر، تقدیرم نیز به همین شکل رقم خورده است.
هوش مصنوعی: من در اثر درد و غم سرشارم و به همین خاطر به دشمنان خود احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من هستم و تو از شراب در حال سرخوشیات در باغ مثل گلی خندان به مستی میرقصید، من در حال گریهام.
هوش مصنوعی: با دیگران در باغ شاد مینوشم، اما از دوریات ناله میکنم و نمیدانم تا کی این حال ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: تو مانند لالهای که در حال شکفتن است، من هم مثل گلی هستم که لباس خود را پاره میکند.
هوش مصنوعی: گاهی از رقبای خود تجربههای ناخوشایندی به دست میآوریم.
هوش مصنوعی: دل من از شدت اندوه به درد آمده است، چگونه میتوانم بگویم که این درد را چطور به وجود آوردی؟
هوش مصنوعی: تو بر درد من افزودهای.
هوش مصنوعی: برو، ای کسی که از محبت و وفا خالی هستی! برو، ای کسی که هیچ نشانی از وفاداری نداری!
هوش مصنوعی: چرا به عهد و پیمان من وفا نکردی، مانند زلفت که در هم پیچیده و بینظم است؟
هوش مصنوعی: متأسفانه، عمرم به سرعت گذشت و در این مدت نتوانستم به عشق و وفای تو برسم.
هوش مصنوعی: ظلم به دوستان تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و آزار به عاشق تا کی ادامه پیدا میکند؟
هوش مصنوعی: ای گل، یک لحظه هم یاد من را فراموش نکن که مانند اشکی که از چشمانت میریزد، از یاد تو دور افتادهام.
هوش مصنوعی: برای چه مدت بدون تو باید به خاطر درد دل خود اشک بریزم؟
هوش مصنوعی: ای دل، چه درد و آهی داری!
هوش مصنوعی: با وجود اینکه با درد و رنج، مرا خوار و ناچیز کردی، اما باز هم با غم و حسرت، دوستم داشتی.
هوش مصنوعی: من دوباره عشق تو را در دل دارم.
هوش مصنوعی: ای گل، هرچه از دستت برمیآید زیبایی و ناز را با من در میان بگذار.
هوش مصنوعی: من دوباره از عشق تو در آتش سوختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.