گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴١ - ایضاً له در مدح نظام الدین یحیی

 

باد میمون نهضت رایات شاه دین پناه

آنکه بر خلقش بحق کردست ایزد پادشاه

شاه دین پرور نظام دولت و ملت کز اوست

سربلند و پای برجا در جهان دیهیم و گاه

و آنکه شاه اختران دربندگی او کمر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٢ - وله ایضاً در مدح پهلوان حسن دامغانی امیر سربداری

 

دارم ز جورت ایصنم عنبرین کله

صد گونه در صمیم سویدای دل گله

شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال

با مات هست بسته طریق مجامله

شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٣ - وله ایضاً در تهنیت ورود ملک معز الدین حسین کرت

 

شاد باش ایدل که خوش آمد بشیراز گرد راه

مژده داد از مقدم میمون شاه دین پناه

خسرو عادل معزالدین و الدنیا حسین

آفتاب ملک و ملت سایه لطف اله

یوسف مصر دل اهل خراسان زینخبر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴۴ - وله ایضاً در مدح تاج الدین شیخ علی مؤید

 

فرخنده باد مقدم شاه جهانپناه

خورشید ملک شیخ علی سایه اله

شاهی که باشد از زبر تخت خسروی

تابان رخش چنانکه ز گردون دو هفته ماه

از فر فرق او که در آفاق سرورست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴۵ - ایضاً

 

ای سپهر بیوفا با ما جفا تا کی کنی

با گروه پر جفا آخر وفا تا کی کنی

چشم ما را از غبار آستان سفلگان

تا چه مدت سرمه سازی توتیا تا کی کنی

گر شدی بیگانه با من دست از کارم بدار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴۶ - قصیده

 

الا ای نسیم سحر گر توانی

قدم رنجه کن یک سحر بی توانی

ترا طول و عرض جهان دور ناید

چو بهر سفر چرمه بیرون دوانی

ز شهباز مشرق بیکدم چو خواهی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٧ - وله ایضاً در مدح تاج الدین علی سربداری و بیان رفع نقار و کدورتی که بین سرداران بوده

 

باز دین و ملک را بر رغم چرخ چنبری

کارها خواهد نهادن روی در نیک اختری

عرضه دارم کز چه معنی این تصور کرده ام

واندر استخراج آن چون کرد فکرم ساحری

بنده را شاهنشه عادل طلب فرموده بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٨ - ایضاً در مدح مولا محمد بیگ عبدالله قهستانی و امیر ستلمش بیگ

 

به خلوت با خرد گفتم شبی کای پیر نورانی

توئی کت حل هر مشکل مسلم شد به آسانی

تو آن آئینه قدسی که شد صورت‌نمای حق

چه باشد از حقایق آن که تحقیقش نمیدانی

که رادانی درین دوران که فیض دست دربارش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٩ - وله ایضاً در مدح علاءالدین محمد

 

بر آمدم صبحدم باد بهاری

جهان خوشبوی گشت از مشک تاری

چه باد خوش نفس بود اینکه بشکست

بیکدم قیمت مشک تتاری

مگر هر صبحدم بر رهگذارت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٠ - وله ایضاً در مدح شهاب الدین زنگی

 

بهارست ای پسر در ده ز بهر رفع دلتنگی

شرابی چون گل و لاله بخوشبوئی و خوشرنگی

نگه کن نقش بندی طبیعت را که در بستان

چنان بر آب میبندد هزاران نقش ارژنگی

جهان شد خرم و خندان کنون آمد زمان آن

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵١ - ایضاً له

 

بیا تا عشرت آبادی چو خلد جاودان بینی

چه خلد جاودان کین را بسی خوشتر از آن بینی

خرد نپسندد ار خواند کسی خلدش ز بهر آنک

که تا گشتست این پیدا ز شرم آنرا نهان بینی

یکی هم میتوانش گفت خلد از روی اینمعنی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٢ - وله

 

تا زمان باشد کسی را در زمان سروری

از علاءالدین و الدنیا نزیبد برتری

آن عطا پاش خطا پوشی که از رأی صواب

در ممالک شد مسلم بر سران او را سری

آن وزیر شه نشان کالحق بجای خود بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٣ - ایضاً له

 

چند گاهی زیر طاق گنبد نیلوفری

خار غم را جفت بودم همچو گلبرگ طری

خامه منشی دیوان سعادت مدتی

در مدد کاری من میکرد سعی سرسری

زرگر محنت شبا روزی ز چشم و رخ مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۴ - وله در مدح تاج الدین علی سربداری

 

چون سعادت رهنمائی کرد و دولت یاوری

بستم احرام طواف کعبه نیک اختری

حضرت سلطان عالم سایه یزدان که هست

ذره ئی از نور رأیش آفتاب خاوری

تاج شاهان جهان کز بد و فطرت داده اند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۵ - وله ایضاً در مدح امیر مولای بیگ

 

حبذا بختی که ناگه گشت ما را رهنمای

بر در نوئین اعظم سرور فرخنده رای

خسرو عادل امیر شهنشان مولای بیگ

حارس ملک شهنشه حامی دین خدای

آنکه سیمرغ فلک از بیم تیر عدل او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۶ - وله ایضاً در مدح علاءالدین محمد وزیر و تعریف سرائی که نوبنیاد نهاده

 

دلا گر میل آن داری که خلد جاودان بینی

و گر باغ ارم خواهی که در عالم عیان بینی

نظر بهر تماشا را بر این عالی سرا افکن

که تا از غایت نزهت همین بینی همان بینی

سراها در جهان سازند و خود عادت چنین باشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٧ - وله ایضاً در مدح نظام الدین یحیی

 

عیدست در ده ایصنم گلعذار می

بنمای صورت طرب اندر صفای وی

شد کار عیش ساخته از عید همچو چنگ

زین پس میان ببند ز بهر طرب چو نی

مطرب بگوی نغمه خوش-زهد تا بچند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٨ - ایضاً له در مدح خواجه نظام الدین یحیی

 

گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی

وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی

هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت

دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی

در چنان مدت بی‌‎حد به‌‎چنین ساز فصاحت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٩ - وله ایضاً در مدح نظام الدین یحیی

 

گر نگارم برقع از رخسار برگیرد همی

عالم جانرا بسحر یکنظر گیرد همی

هر که بیند خط مینا گون بگرد لعل او

در گمان افتد مگر طوطی شکر گیرد همی

در توهم بوسه بر رویش نیارم زد از آنک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶٠ - وله ایضاً

 

منت ایزد را که دولت کرد بازم رهبری

سوی عالی در گهی کز چرخ دارد برتری

درگه والا جلال ملک و دین سردار عهد

یونس طاهر نسب کورا برازد سروری

آن همایون فر که تا آرد سعادتها بدست

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode