مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱
گرچه پیش از تو بود حاتم طی
تو ز حاتم به منزلت پیشی
تو جهانداری و به نسبت جود
همچنان تنگدست و درویشی
ما توانگرتریم از تو از آنک
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲
جوان بختا جهان بخشا تو آنی
که بر گردنکشان مالک رقابی
به تیغ اسلام را نعم الوکیلی
به ساحت خلق را حسن المئابی
جهان هر دم فقائی می گشاید
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳
خدایگان وزیران شرق عزالدین
یگانه دو جهان قطب عالم معنی
کمال گیتی طاهر که در وجود چو نام
بریست از همه نقصی چو علت اولی
نظام کشور چارم که صدر چرخ ششم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴
به جستجوی کریمی مشاورت کردم
ز روی نسبت و با چرخ و تیر مستوفی
نشان دهمت گفت گفتمش کو گفت
کریم کشور کرمان ظهیر مستوفی
وقتی که داشتم دل و دستی چو دیگران
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵
ز لفظ خواجه دنیی نصیر ملت و دین
که باد صد یک عمرش نهایت پیری
شنیده ام ز دو پیر و جوان که کرد انشاء
دو نظم خوب به شکر و شکایت پیری
یکی ز گفته پیری که بد همه سخنش
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶
ای در ندب علو فلک را
قدر تو سه ضربه داده پیشی
در لوح فضای بارگاهت
مه بوده در آرزوی خیشی
از مرتبه طیلسان برجیس
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷
ایزد چو خصال خوب دادم
ای کاش مرا حیا ندادی
چون داد حیا در این حیاتم
از رزق دری دگر گشادی
گر شب نبدی و شکر خلوت
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸
به امر نافذ مخدوم صاحب دیوان
بهاء دولت و دین خواجه مبارک پی
کمینه چاکر فرمان پذیر حق دارش
به دست خویش که فرمان پذیرش آمدنی
کدام چاکر داعیش مجد پارسی آن
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹
پناه و قدوه آفاق مجد دولت و دین
که نیست در همه عالم چو تو سخندانی
ز رای روشن تو لمعه ای و خورشیدی
ز جام خاطر تو جرعه ای و سحبانی
به فضل و دانش و تدبیر آصف دگری
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰
ای لفظ تو آب زندگانی
وی کلک تو اصل شادمانی
خط تو که جان ازوست واله
جانیست ز غایت روانی
بیخ قلم تو شاخ دولت
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱
دوات بودی عمری به پیش هر قلمی
به گاه شاهدی و کودکی و نیکوئی
شدی بزرگ به کار قلم شدی مشغول
سرت برند یکی کودک از هنرجوئی
دوات نیستی اکنون قلم شدی زیراک
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲
دوش با عقل دوربین گفتم
کای مبرا ز سهو و کژبینی
مایه جان ز راه ترتیبی
دایه تن ز روی تزئینی
حاکی غیب گویمت و آنی
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳
قصد کردی به تصنع ز حسد در حق من
یعنی از سامری آموخته ام حیله گری
من ندانستم با اینهمه استادی تو
که در این کار ز خر خرتر و از سگ بتری
من توانم که جزای بد تو بد نکنم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
به گاه بزرگی بریدند حلقت
غلامان ز مظلومی و عجز و خردی
تو روئین تنی با بزرگان و خردان
که از گرز و تیغ همه جان ببردی
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵
من هجاء چون کنم مطرزک را
که هجاء کردن است کژ خوانی
علت آینه که می گویند
دورقی داندی و شروانی
من نگویم که نیستش دانش
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶
به حکم خواهش مولی الانام شمس الدین
که دارد امرش بر سابق قدر پیشی
امام و مفتی درس محمد ادریس
خدایگان شریعت محمد کیشی
نوشت چاکر و داعیش مجد پارسی آن
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷
شکل دیو سفید دارد اصیل
که مماناد آن سیه صوفی
دم تقوی زند ولی بر فسق
من ندیدم چو او به مشعوفی
در ره دین و شرع لایومن
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸
مردکی بود طامع و شیاد
نام آن غرم حیدر آبی
کودکان را ز بهر شفتالو
سیب وامرود دادی و آبی
گاه کدیه برای کسب حطام
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹
ای آن زمین وقار که بر آسمان فضل
ماه خجسته منظر و خورشید منظری
قومی ز ناقدان سخن گفته ظهیر
ترجیح می نهند بر اشعار انوری
جمعی دگر بر این سخن انکار می کنند
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰
جمعی ز اهل خطه کاشان که بردهاند
ز ارباب فضل و فطنت گوی هنروری
کردند بحث در سخن منشیان نظم
تا خود که سفت به درر دری دری
در انوری مناظره شان رفت و در ظهیر
[...]