شکل دیو سفید دارد اصیل
که مماناد آن سیه صوفی
دم تقوی زند ولی بر فسق
من ندیدم چو او به مشعوفی
در ره دین و شرع لایومن
در طریق حفاظ لایوفی
گفتم ای زن جلب چه معجونی
از چه ترکیب و خلط محفوفی
در تو سختی و رنج بی اثر است
نه ز لحم عظام غضروفی
مترصد نشسته بر سر پای
در تمنای شغل مالوفی
بی نشان همچو نون تنوینی
بی عمل همچو حرف محذوفی
همه عمر تو صرف شد به بدی
وین زمان از امید مصروفی
طاعتت محض زرق و عین ریاست
به مثل گر جنید و معروفی
قد پستت سزای نفط و نی است
تو کجا اهل خرقه و صوفی
به عسیری چو خط مرموزی
به ثقیلی چو شعر مزحوفی
ظالم یک دیار مظلومی
قاصد صد هزار ملهوفی
به خصال سباع موسومی
به صفات بهیمه موصوفی
به نکابت چو موش مشهوری
به اذیت چو مار معروفی
کشتنت واجب است بر همه خلق
به چه تاویل و رخصه موقوفی
فتوی شافعی گواه من است
رخصت بو حنیفه کوفی
همه لفظ ممرضت این باد
لاسفاء له و ماعوفی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آیتی کرد کوفی از صوفی
عشق و رای قریشی و کوفی
صرف کرد آن همه به بی خوفی
فارغ از مشرفان و مستوفی
همه ایمن روانه بی خوفی
همه گرد فضول در طوفی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.