گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوالیسر سپهسالار

 

مگر نگارگر چین شده است باد بهار

کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار

همه کرانش لاله همه میانش گل

همه هواش نسیم و همه زمینش نگار

ز بوی و رنگ یکی گشت مشک و نیل کساد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در مدح ابومنصور مملان

 

مه نیسان برون آورد بر صحرا یکی لشگر

که با فیروزه گون در عند با بیجاده گون مغفر

شبیخون برده بر خر خیز و نازش برده بر ششتر

شده پر مشک و پر دیبا از ایشان دشت و کوه و در

بخندد بوستان زیر و بگرید آسمان از بر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح ابوالیسر

 

نگار کرد رخ من بخون دیده نگار

کنار کرد بیکبارگی مرا ز کنار

من از جدائی آن دلبر فریشته خوی

ز خورد و خواب جدا مانده ام فریشته وار

ز بسکه هجر همی کاهدم چنان شده ام

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح ابوالمعمر

 

نگه کن روی آن دلبر چو نقش لعبت بربر

دو گلنارش ببین پر مار و دو مارش ببین پرپر

لبش ماننده مرجان برش ماننده مرمر

رخش پیرایه کشمیر و قدش فتنه کشمر

لبانش برده رنگ از می رخانش برده نور از خور

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

هم مساعد یار دارم هم مساعد روزگار

بخت با من سازگار و یار با من سازگار

لیکن از گفتار بدگویان من دور است دوست

لیکن از کردار بدخواهان ز من فرداست یار

دردمندم روز و شب او نیز چون من دردمند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

همیشه بد بود اندوه و درد فرقت یار

بتر بوقت گل و صبح روزگار بهار

کنونکه باد بهاری کنار پر گل کرد

تهی شده است مرا از گل و بنفشه کنار

بهار رویش بر من حصار کرد فراق

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح ابونصر مملان

 

یاقوت سرخ شد ز می از ابر در بار

شاخ درخت دارد یاقوت و در بار

چون بربط نواخته و چنگ ساخته

قمری و فاخته بخروشند بر چنار

گل بر زمین بخندد مانند روی دوست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه ابونصر محمد در تهنیت عید

 

از غم هجر طراز همه خوبان طراز

زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز

بامید خبر یار و به طمع نظرش

بشبان سیه دیر و بروزان دراز

اگرم گوش بخارد نبرم دست بگوش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در مدح ابوالیسر

 

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - قصیده

 

خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز

تا تو برخیزی بشادی تندرست و شاد خیز

پا بنالیدی تو لختی دوستداران ترا

دیده ها گشتست باران ریز و دلها ریز ریز

رنج و بیماری کشیدی هفته ای آن رفت و ماند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

 

ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز

همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز

گهی ز میغ زند بر مه دو هفته رقم

گهی ز مشگ کند بر گل شکفته طراز

ز زخم او همه را بیم و دست اوست سلیم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر ابونصر مملان

 

صبر من کوتاه گشت از عشق آنزلف دراز

کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز

تا ندیدم زلف او کژدم ندیدم گل سپر

تا ندیدم چشم او نرکس ندیدم مهره باز

آن همی آزار دم دل کش خریدارم بجان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - فی المدیحه

 

نهاد روی بما دولت و سعادت باز

ز رنج و درد بدل دادمان سلامت و ناز

گرفت سعد فراز و گرفت نحس نشیب

گرفت رنج نشیب و گرفت ناز فراز

نهفته سود در آمد ز خواب و خفت زیان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی

 

تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ

پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ

دیو است زاغ گوئی مقری است عندلیب

کز بانک او ز باغ هزیمت گرفت زاغ

از بوستان کلاغ هزیمت گرفت راست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - در مدح ابونصر مملان

 

تا خزان آورد روی خویش سوی باغ و راغ

ابر یک ساعت نجست از تعبیه کردن فراغ

از لب دریا برآمد بامدادان خیل ابر

و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ

سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - در مدح ابراهیم ابن شریف

 

دوشم شبی خجسته بد و مجلسی ظریف

عیشی چو روح روشن و وقتی چو جان نظیف

بگذاشتم به شادی تا روز عمر خویش

با دلبری مساعد و با باده لطیف

باده مرا موافق و نزهت مرا شریک

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ

زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ

آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب

آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ

مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح شمس الدین و ابوالمعالی

 

با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ

زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ

آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو

شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ

آسمان چون تو زی و خز باشدی از خیل ابر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ

وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون

آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

چرخ کبود مانده برو ابر جای جای

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح ابوالمعمر

 

ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل

باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل

ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو

خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل

در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح

[...]

قطران تبریزی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۱
sunny dark_mode