گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲

 

دست همت بر جهان خواهم فشاند

آستین بر آسمان خواهم فشاند

تا بقای جاودان آرم بدست

در هوای دوست جان خواهم فشاند

تا نگردد آشکارا سر دل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳

 

بر روی دل افروزت هر کو نظر اندازد

چون شمعش اگر سوزی با سوز درون سازد

با هر که ز طنازی یک لحظه بپردازی

بیکار ز خویش آید با عقل نپردازد

این دولت آن عاشق کز روی سرافرازی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

چو اهل دل بطواف تو عزم ره سازند

براق عشق ز میدان جان برون تازند

چو بر بساط نشینند پاکبازانت

بضربه ای دو جهان را تمام دربازند

ببوی چون تو گلی بلبلان چو سرمستند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵

 

چو عاشقان حرم کعبه لقا جویند

قدم چو سست شود در رهش بسر پویند

برای غسل که در طوف کعبه مسکون است

وجود خویش بخوناب دیده ها شویند

ببوی دوست چو احرام صدق بربندند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۶

 

بخت چون بنمود راهم جانب دلدار خود

آمدم تا سر نهم بر خاک پای یار خود

عمر من در کار علم و عقل ضایع گشته بود

آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود

سجه و خرقه مرا بی عشق او زنار بود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۷

 

دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود

مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود

با عذار ساقی فتان و چشم مست او

زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود

تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۸

 

جان فدای آنکه ما را بی‌محابا می‌کشد

کشته را جان می‌دهد پنهان و پیدا می‌کشد

تیر دلدوز خدنگ غمزه خونریز خود

سوی دیگر می‌کشد آن شوخ و ما را می‌کشد

آن قد و بالا بلای جان عاشق شد بلی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹

 

دوستان جان مرا جانب جانان آرید

بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید

جان بیمار مرا جانب عیسی ببرید

یا قتیل غم او را ز لبش جان آرید

عندلیب دلم از خار فراق آزاد است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

عاشقان جان و دل خویش بدلدار دهید

هر چه دارید بدان یار وفادار دهید

قطراتی که از آن بحر در این ابر تن است

نوبهار است بدان بحر گهربار دهید

قطره چون در و گهر میشود از جوشش بحر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱

 

بی نشان گردم اگر از تو نشانی نرسد

مرده باشم اگرم مژده جانی نرسد

آه از تلخی آن حال کز آن شیرین لب

بهر دلجوئی من شهد بیانی نرسد

وای از آن تیره زمانی که ز خورشید رخت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

اهل دل با درد عشق او ز درمان فارغند

با جراحت‌های غم از راحت جان فارغند

با فروغ پرتو نور تجلی جمال

روز از خورشید و شب از ماه تابان فارغند

گر جهان از موج طوفان حوادث پر شود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳

 

از من خبر به جانب جانان که می‌برد

پیغام عندلیب به بستان که می‌برد

یعقوب را دو دیده ز بس گریه تیره گشت

آخر خبر به یوسف کنعان که می‌برد

چون آدم از بهشت برون اوفتاده‌ام

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴

 

گر پریچهره مه پیکر من باز آید

روشنائی ببصر جان ببدن باز آید

پرتو نور تجلی رسد از جانب طور

نفس رحمت رحمان ز یمن باز آید

از سر طره آن ترک خطائی بمشام

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵

 

مرا ز مدرسه عشقت بخانقاه کشید

بصدر صفه دولت ز پایگاه کشید

حدیث آتش عشقم مگر رسید به نی

که نی ز سوز درون صد هزار آه کشید

دلم چو پای ارادت نهاد در ره عشق

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۶

 

گر ترا عشوه چنان شیوه چنین خواهد بود

نی مرا فکر دل و نی غم دین خواهد بود

درد عشقت ز ازل بود مرا همدم دل

بی گمان تا به ابد نیز چنین خواهد بود

روز محشر که بسیما همه ممتاز شوند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

نگار من چو بلعل شکر نثار آید

غذای طوطی طبعم سخن گذار آید

دیار دل که خرابست بی شهنشه خویش

بشهریار رسد چون بشهریار آید

شهان پیاده شوند و نهند رخ بر خاک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۸

 

دلم هوای چنان سرو نازنین دارد

که مشگ سوده بر اطراف یاسمین دارد

ز مهر زهره جبینی شدم ستاره فشان

که داغ بندگیش ماه بر جبین دارد

هزار عاقل فرزانه گشت دیوانه

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

صبا رسید در او بوی یار نیست چه سود

نسیم سنبل آن گلعذار نیست چه سود

هزارگونه گل اندر بهار گرچه شکفت

چو بوی از گل من در بهار نیست چه سود

مراست از دو جهان اختیار یار ولیک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰

 

عشاق وفاپیشه اگر محرم مائید

از خود بدر آئید و در این بزم درآئید

در بزم احد غیر یکی راه ندارد

با کثرت موهوم در این بزم میائید

تا نقش رخ دوست در آیینه به بینید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

بهار و عید می‌آید که عالم را بیاراید

ولیکن بلبل دل را نسیم یار می‌آید

دلی کز هجر گل روئی چو لاله داغها دارد

شمیم وصل اگر نبود ز باغ و روضه نگشاید

اگر بی دوست جنت را بصد زینت بیارایند

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۴
sunny dark_mode