دوستان جان مرا جانب جانان آرید
بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید
جان بیمار مرا جانب عیسی ببرید
یا قتیل غم او را ز لبش جان آرید
عندلیب دلم از خار فراق آزاد است
از کرم بلبل دل را بگلستان آرید
شحنه عقل اگر سر بنهد بر در عشق
شحنه را دست ببندید و بسلطان آرید
زنگ اغیار زدودیم ز آئینه دل
آینه تحفه بر یوسف کنعان آرید
تا چو پروانه پر و بال و دل و جان سوزید
شمع ما را ز کرم سوی شبستان آرید
تحفه ای لایق آن حضرت اگر میطلبید
دل بریان شده و دیده گریان آرید
از تجلی جمالش چو شود موسم عید
جان مجروح حسین از پی قربان آرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و longing (دلتنگی) میپردازد. شاعر از دوستانش میخواهد که او را به محبوبش برسانند و دلش را تسکین دهند. او به حال بیمار خود اشاره میکند و آرزو دارد که غم عشقش را از لب محبوبش بگیرد. شاعر همچنین بیان میکند که دلش از فراق آزاد شده و در عین حال دنبال راهی برای نزدیک شدن به عشق است. او خواهان دلی سوخته و چشمانی گریان است که نشانی از عشق و شوقش باشد. در نهایت، شاعر به عظمت جمال محبوبش اشاره میکند و از او دعا میکند تا جان مجروحش را به قربان برساند.
هوش مصنوعی: دوستانم! جان من را به سوی محبوب ببرند و بلبل را از قفس به سوی گلستان بیاورند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از درد و بیماری خود صحبت میکند و از عیسی، که نماد شفابخشی و نجات است، درخواست کمک میکند. او از حالتی میگوید که غمش او را به شدت آزار میدهد و میخواهد با لبان عیسی، که گویی مظهر زندگی و آرامش است، جانش را نجات دهد. به طور کلی، حسرت و اشتیاق به درمان و رهایی از غم در این کلام احساس میشود.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک بلبل آزاد است و از درد جدایی رنج نمیبرد، زیرا به لطف بلبل، حال دل من به گلی زیبا بدل شده است.
هوش مصنوعی: اگر عقل در عشق تصمیم بگیرد و بر در عشق بیفتد، آن عقل را به بند بکشید و به پیشگاه سلطان ببرید.
هوش مصنوعی: ما زنگ و کدورتهای دیگران را از دل خود زدودیم تا آینه دل به زیبایی یوسف کنعان درخشان شود و هدیهای برای او به شمار آید.
هوش مصنوعی: پس از آنکه پروانه با عشق و شوری که در دل دارد، به شمع نزدیک میشود و جانش را فدای آن میکند، شمع ما را با لطف و مهربانی به سوی مکان آرامش و سکوت ببرد.
هوش مصنوعی: اگر آن بزرگوار چیزی بخواهد، باید دل را آتشین و چشمان را اشکبار به هدیه بیاورید.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی او در فصل عید نمایان میشود، جان زخمی حسین آماده است تا فدای او شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دزد اندیشهٔ بد را سوی زندان آرید
دست او سخت ببندید و به دیوان آرید
شحنهٔ عقل اگر مالش دزدان ندهد
شحنه را هم بکشانید و به سلطان ارید
تشنگان را بسوی آب صلایی بزنید
[...]
بر سر تربتم آن نوگل خندان آرید
سست پیمان مرا بر سر پیمان آرید
چاک این سینه به دامان قیامت رفته ست
تاری از زلفش و آن سوزش مژگان آرید
دل بود منتظر و شوق نمی آید باز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.