گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - خواجه حافظ فرماید

 

دلم جز مهر مهرویان طریق در نمیکیرد

زهر در میدهم پندش ولیکن در نمیکیرد

غشقدان را سر آن خاتون زمانی برنمیکیرد

که کیتی بوی مشک و لادن وعنبر نمیکیرد

نماید طیلسان در پرده سالوسی ولی نشکفت

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۱ - مولانا حافظ فرماید

 

آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشی چشمی بما کنند

دستار هر دو روز همان به که وا کنند

چندین گره بعقد شاید رها کنند

رختی که میخری بستان زود ز آشنا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - مولانای رومی فرماید

 

نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند

نیفتد جمله با احوال پرده

که سلطانان غم دربان چه دانند

بصوف زاغکی کم زروسی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - شیخ سعدی فرماید

 

دوش بی روی تو آتش بسرم بر میشد

آبم از دیده همیرفت و زمین ترمیشد

جیب اطلس چو پر از کشمه عنبر میشد

جامها جمله ازان نفحه معطر میشد

سحر آشفته چو برخاستم از جامه خواب

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - مولانا حافظ فرماید

 

آنکه رخسار ترا رنگ گل نسرین داد

صبر و آرام تواند به من مسکین داد

انکه تشریف ترا خبر و زنخ رنگین داد

صوفکی نیز تواند بمن مسکین داد

آنکه او رخت سفیدم جهت تابستان

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۵ - شیخ عطار فرماید

 

نسبت روی تو با روی پری نتوان کرد

از کجا تا بکجا بی بصری نتوان کرد

نسبت شرب زرافشان بپری نتوان کرد

از کجا تا بکجا بی بصری نتوانکرد

سالوو ساغر اگر زانکه بعقدت نرسد

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - لاادری قائله

 

بوی گیسویت دماغ جان معطر میکند

دیدن رویت چراغ دل منور میکند

منعمی گر جامه‌های کهنه در پوشد گداست

خلعت فاخر فقیر انرا توانگر میکند

همتم از تاج فقر بایزیدی وادهمی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۷ - مولانا حافظ فرماید

 

روشنی طلعت تو ماه ندارد

پیش تو گل رونق گیاه ندارد

زینت چتر قطیفه ماه ندارد

افسر خور شوکت کلاه ندارد

نی من تنها شدم ز شده پریشان

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۸ - مولانا کاتبی فرماید

 

این کهن دیر جهان کشته فراوان دارد

دم عیسی نفسی جو که دلش جان دارد

زوده نرم که اقلیم صفاهان دارد

تو مپندار که از معدن کتان دارد

در بر حجله پرزیورو کت رخت سیاه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۹ - شیخ سعدی فرماید

 

آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد

الحق آراسته حسنی و جمالی دارد

خرم آن شمله که با ریشه خیالی دارد

خوشدل آنخرقه که با وصله وصالی دارد

جز کتان دو خته بر وی کلک مشکین چیست

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ - سلمان ساوجی فرماید

 

اسیر بند گیسویت کجا در بند جان باشد

زهی دیوانه عاقل که دربندی چنان باشد

اگر بر مفرش رختم نگاهت یکزمان باشد

کلاهت بخشم و خلعت کمرهم در میان باشد

برخت سبز قیغاجی خشیشی دیدم و گفتم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۱ - شیخ سعدی فرماید

 

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید

که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید

ز جیب تافته بوی عبیر می‌آید

سجیف دامن او دل‌پذیر می‌آید

به ره گذشت یکی بقچه در بغل گفتم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۲ - خواجه عماد فقیه فرماید

 

تا دل سخن پذیر و سخن دلپذیر شد

جانرا ز وصل همنفسی ناگزیر شد

زآندم که در خریطه اطلس عبیر شد

خوشبوی گشت رخت و ببردلپذیر شد

گرمای گرم اگر نبود نیز داربه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۳ - خواجه حافظ فرماید

 

دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود

تعبیر رفت کار بدولت حواله بود

والا بباغ رخت بدیدیم و لاله بود

بر جیب دکمهای درش همچو ژاله بود

آن جرم آل و لالی و گلگون بشاهدی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ - مولانا کمال الدین کاتبی فرماید

 

هر که وصلت طلبد ترک سرش باید کرد

ورنه اندیشه کاری دگرش باید کرد

هر که افسر طلبد ترک سرش باید کرد

ورنه تدبیر کلاه دگرش باید کرد

وانکه راهست هوا جامه پاک و حمام

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۵ - سید نعمت الله فرماید

 

مرا حالی‌ست با جانان که جان در بر نمی‌گنجد

مرا سِرّی‌ست با دلبر که دل در بر نمی‌گنجد

به گرما گر شود مویینه مویی درنمی‌گنجد

برون از جامه کتان مرا در بر نمی‌گنجد

چه حالات است در تشریف هرکس درنمی‌یابد

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۶ - امیر حسین دهلوی فرماید

 

چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان نمی‌ماند

وگر در پرده می‌داری کسی را جان نمی‌ماند

به نقش دلکش کمخا نگارستان نمی‌ماند

به روی مهوش والا گل بستان نمی‌ماند

به یاد شقهٔ خسقی شفق چندان که می‌بینم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۷ - ناصر بخاری فرماید

 

در آن روزی که خوبان آفریدند

ترا بر جمله سلطان آفریدند

چو دیبای زر افشان آفریدند

درش گوی گریبان آفریدند

بسان غنچه دروی دگمه بنمود

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - خواجوی کرمانی فرماید

 

ایا صبا گرت افتد بسوی دوست گذار

نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

بارمک ارفتدت ایسجیف صوف گذار

نیازمندی زردک بکو بآن دلدار

چو کرد دامن او گیر وانگهی بلباس

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۹ - شیخ کمال الدین خجندی فرماید

 

چهره ام دیده چه حاصل که بخون کرد نکار

که برون نقش ونگارست و درون ناله زار

گور ظلم نگر از رخت پر از نقش و نکار

که برون نقش و نگارست و درون ناله زار

در صف زخت که عنبر چه بود صدرنشین

[...]

نظام قاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode