هر که وصلت طلبد ترک سرش باید کرد
ورنه اندیشه کاری دگرش باید کرد
در جواب او
هر که افسر طلبد ترک سرش باید کرد
ورنه تدبیر کلاه دگرش باید کرد
وانکه راهست هوا جامه پاک و حمام
صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد
مردکز بستن دستار خود آمد عاجز
چون زنان مقنعه حالی بسرش باید کرد
هر که خواهد که کشد شاهد کمخا در بر
دگمه جیب زلولوی زرش باید کرد
خوبی رخت سراپا زسجیف پهنست
چون چنینست ازین پهنترش باید کرد
آب از دامن ارمک سزد از پاکی خورد
در فراویز خشیشی نظرش باید کرد
قاری آن اهل تمیزی که بود حاضر رخت
اول اندیشه زهر میخ درش باید کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد
ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد
آنکه خواهد که نهان از سر کویش گذرد
صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد
سر کوی نو تحمل نکند درد سری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.