گنجور

 
نظام قاری

هر که وصلت طلبد ترک سرش باید کرد

ورنه اندیشه کاری دگرش باید کرد

در جواب او

هر که افسر طلبد ترک سرش باید کرد

ورنه تدبیر کلاه دگرش باید کرد

وانکه راهست هوا جامه پاک و حمام

صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد

مردکز بستن دستار خود آمد عاجز

چون زنان مقنعه حالی بسرش باید کرد

هر که خواهد که کشد شاهد کمخا در بر

دگمه جیب زلولوی زرش باید کرد

خوبی رخت سراپا زسجیف پهنست

چون چنینست ازین پهنترش باید کرد

آب از دامن ارمک سزد از پاکی خورد

در فراویز خشیشی نظرش باید کرد

قاری آن اهل تمیزی که بود حاضر رخت

اول اندیشه زهر میخ درش باید کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد

ورنه اندیشه کار دگرش باید کرد

آنکه خواهد که نهان از سر کویش گذرد

صبح خیزی چو نسیم سحرش باید کرد

سر کوی نو تحمل نکند درد سری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه