گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - ایضاً له

 

ای شرق و غرب عالم گشته به کام تو

ای کدخدای عالم و عالم غلام تو

دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش

کاراسته است شرع محمد به نام تو

عقدی است عقل و واسطه او کلام تو

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - ایضاً له

 

ای بکوجاه برده موکب شاه

دیده اقبال شاه بر کوجاه

بوده چون هفتهای شادیها

هفته میزبان شاه و سپاه

نه زرنج کشفته خورده دریغ

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم

 

نظام ملک و ولایت جمال تاج و کلاه

سر محامد محمود شاهزاده و شاه

بلاهور درآمد میان موکب خویش

به زینتی که برآید شب چهارده ماه

قضا به روی همی رفت پیش او همه دشت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - ایضاً له

 

ای سرافراز تاج و والاگاه

ملک را تهنیت کنید به شاه

شاه مسعود کز قران سعود

نظرش قدر بیش دارد و جاه

آنکد بی مدح او فلک ننهاد

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح ابوحلیم زریر شیبانی

 

ای شیر دل ای زریر شیبانی

ای قوت بازوی مسلمانی

ای رای تو چشم عقل بیداران

ای خشم تو تیغ تیز سلطانی

با عدل تو ظلم عدل نوشروان

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - ایضاً له

 

نکند کار تیر آیازی

شل هندی و نیزه تازی

پیش پیکان او کی آید کوه

گر بداند که چیست جانبازی

بار سوفار او زه چرخش

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - ایضاً له

 

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - ایضاً له

 

آمد آن اصل شرع و شاخ هدی

آمد آن برگ عقل و بار ندی

سید عالم و عمید اجل

عمده ملک و دین ابوالاعلی

رتبت او نهاده منبر و تخت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح سلطان مسعود بن ابراهیم همانا در سال فراز آمدن آن پادشاه والاجاه بر تخت پادشاهی گفته شده است

 

درود داد خلافت رسید و عهد و لوی

به بارگاه همایون حضرت اعلی

به بارگاهی کز فخر خلعتش جوید

ز ظل پرده او دوش آفتاب ردی

به بارگاهی کز حرص طاعتش خواهد

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تعریف عمارت و مدح بورشد رشید خاص

 

ای همایون بنای آهو پای

آهویی نانهاده در تو خدای

ایمن از مکر و قصد یکدیگر

در تو شیران و آهوان سرای

سقف تو چون فلک نگارپذیر

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابونصر پارسی

 

از آن پس که بود اخترم درو بالی

سعادت بدو داد پری و بالی

همه لون و حالم نه این بود و گشتم

ز لونی بلونی ز حال بحالی

از این گونه گشت ست پرگار گردون

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - ایضاً له

 

با اهل خرد جهان بکین است

مرد هنری از آن غمین است

آن کو به بر خرد مهین است

زین ازرق بی خرد کهین است

بر هر که نشانی از هنر هست

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - ایضاً له

 

زریر رای رزین ای به حق سپهسالار

توئی که رخش تهمتن نداشت چون تو سوار

توئی که خنگ تو به نوردد آتشین میدان

توئی که گرز تو بنشاند آهنین دیوار

ترا سپهر چه خوانده است عمده حالم

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - ایضاً له

 

زهی دست وزارت از تو با زور

ندیده چشم گیتی چون تو دستور

ربیب الدین و دولت ای ز رایت

گرفته دین و دولت حظ موفور

به تو بنیاد دولت سقف مرفوع

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - ایضاً له

 

میمون شد و فرخ و مبارک

به فراخت ز چرخ تاج تارک

هم دین محمدی و هم ملک

از عدل خدایگان اتابک

خورشید شهان مظفرالدین

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - ایضاً له

 

میل کرد آفتاب سوی شمال

روز فرسوده را قوی شد حال

باد بر شاخ کوفت شاخ درخت

خاک در بیخ دوخت بیخ نهال

کوه در آب رفت از آتش میغ

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - ایضاً له

 

به گردون نور اختر می فرستم

به دریا در و عنبر می فرستم

به فردوس برین سرو و صنوبر

بر طوبی بنوبر می فرستم

به بزم حور کانجا روح ساقی است

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در جواب نظم نجم دین نامی گفته

 

گلی سوی خلد برین می‌فرستم

شبه پیش در ثمین می‌فرستم

یکی نقش کژ از پی زیب و زینت

به تحفه بر حور عین می‌فرستم

کلامی رکیک از پی استفادت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - ایضاً له

 

حضرتی شد بزرگ چون غزنین

لاهوار از قدوم شاه زمین

پشت مسعودیان ملک مسعود

روی بازار آل ناصر دین

تاجور خسروی که رشک برد

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - ایضاً له

 

خسروا گیتی به عدل آباد کن

وز فراموشان عالم یاد کن

جام می بر کاخ عدل آباد نوش

خرمی در کاخ عدل آباد کن

رسم نوشروان عادل تازه دار

[...]

ابوالفرج رونی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode