زهی دست وزارت از تو با زور
ندیده چشم گیتی چون تو دستور
ربیب الدین و دولت ای ز رایت
گرفته دین و دولت حظ موفور
به تو بنیاد دولت سقف مرفوع
ز تو صدر وزارت بیت معمور
ز عدلت لشکر بیداد مخذول
ز حکمت رایت اقبال منصور
به دیده خاطرت امروز رازی
که اندر پرده فرداست مستور
همی تابد ز نور روی و رایت
جهان ملک را نور علی نور
ز تو دست وزارت آن شرف یافت
که موسی کلیم از ذروه طور
نه در خوابی است بخت حاسد تو
که بیدارش کند جز نفخه صور
به توقیعت چو شد منشور مطوی
همانگه شد لوای حمد منشور
ز توقیع همایون تو گردد
چو از لاحول دیو فتنه مدحور
ز عهدی کز تحکم بر قلم داشت
نفاذ تیغ یازان گشت مغرور
ندیدم عهد میمونت که در وی
قلم را تیغ شد منهی و مأمور
چو آید در لطافت ذوق طبعت
نماید نوش نحل از نیش زنبور
چو گردد رایت رای تو مرفوع
شود خیل عدو مکسور و مجرور
ترا زان دولت و عمر است ممدود
که داری همتی بر عدل مقصور
سخا وجود گنجی دان که امروز
دل و دستت بدان گنج است گنجور
اگر صاحب ابوالقاسم در آن عهد
برادی و کفایت بود مشهور
ربیب الدین ابوالقاسم در این عهد
توئی مانند او مشهور و مذکور
نه چندانت مکارم جمع شدکان
به آسانی بود معدود و محصور
چه مرد باشق و باز است تیهو
چه هم ناورد شاهین است عصفور
تو فردی در کفایت ور کسی را
همی گویند آن قولی بود زور
بران کافی نباشد اعتمادی
بسی باشد سیه را نام کافور
منم عالی جنابت را دعاگو
گر از نزدیک نتوانم هم از دور
بران منگر که از نور جمالت
به کنجی مانده ام ممنوع و مهجور
ببین کاندر دعای دولت تو
سخن می پرورم منظوم و منثور
دعا نیکوترین چیزی است کان را
شمارد مرد عاقل گنج مذخور
مبارک دان دعای گوشه گیران
به روز روشن و شبهای دیجور
همیشه تا کریمان را به گیتی
بماند نام باقی سعی مشکور
مقدم باد بر هم نام نامت
چو قرآن بر همه مسموع و مأثور
همیشه دوستانت شاد و خرم
همیشه دشمنان مخذول و مقهور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مدح و توصیف شخصیت و مقام یک وزیر بزرگ است که به عدالت، حکمت و خدمت به مردم شهرت دارد. شاعر از فضایل او صحبت میکند و تأکید میکند که او زمینهساز عدالت و ترقی در کشور است. همچنین به ارتباط او با قدرت و دولت اشاره میکند و توانایی او در مقابله با دشمنان و حفظ سرافرازی کشور را تحسین میکند. شاعر از دعای خیر خود برای این وزیر سخن میگوید و ابراز امیدواری میکند که نام نیک او همواره بر جای بماند و دشمنانش ناکام شوند. به طور کلی، این شعر ستایشی است از فضایل انسانی و سیاسی وزیر و اشاره به لزوم عدالت و حکمت در حکومت.
هوش مصنوعی: دست تو در وزارت بسیار توانا و قدرتمند است و مانند تو هیچکس نمیتواند بر سرنوشت جهان تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: ای فرزند دین و دولت، تو که از پرچم دین و دولت بهرهای فراوان داری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو اساس و پایهی قدرت و موفقیت هستی، تو موجب بلندی و عظمت مقامها و تأثیرگذاریها هستی و همچنین به رونق و آبادانی محیطهای اجتماعی و سیاسی کمک میکنی.
هوش مصنوعی: از عدالت تو، سپاه ظلم و ستم شکست خورده است و از حکمت تو، پرچم پیروزی برافراشته شده است.
هوش مصنوعی: امروز در خاطر تو رازی وجود دارد که مانند پردهای بر آینده پنهان است.
هوش مصنوعی: نور روی و پرچم او همچون نوری درخشنده، تمام جهان پادشاهی را روشن کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و منزلت وزیری که از تو نشات میگیرد، به اندازهای بزرگ و رفیع است که شرافت و عظمت آن با جایگاه موسی کلیم در کوه طور قابل مقایسه است. در واقع اشاره دارد به ارزش و اهمیت این مقام و شخصیت.
هوش مصنوعی: بخت بدخواه تو در خواب نیست و هیچ چیزی جز صدا و نشانهی بزرگ نمیتواند آن را بیدار کند.
هوش مصنوعی: وقتی که فرمان تو صادر شد و نوشتهات آماده گردید، بلافاصله پرچم ستایش و سپاس به اهتزاز درآمد.
هوش مصنوعی: زمانی که اوامر و نشانههای بزرگ تو تحقق یابد، دیو فتنه و مشکلات از بین خواهد رفت و زندگی به آرامش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: از زمانی که قدرت و سلطه بر نوشتن داشت، مانند شمشیری که بر روی رقیبان فرود میآید، به خود مغروری دست پیدا کرد.
هوش مصنوعی: من هرگز شاهد نبودم که پیمان خوشبختی تو به گونهای باشد که در آن قلم بر روی خطاها بُرَد و انسان را از انجام کارهای نادرست بازدارد.
هوش مصنوعی: وقتی احساس لطافت و زیبایی به تو دست میدهد، شیرینی زندگی مانند عسل به دست آمده از نیش زنبور به چشمت میآید.
هوش مصنوعی: هرگاه پرچم تو بلند شود و در اوج قرار گیرد، دستههای دشمن شکستخورده و ذلیل خواهند شد.
هوش مصنوعی: از برکت و الطاف دوران و زندگی، بهرهمند شدهای و این به خاطر این است که همت و ارادهات بر اساس عدل و انصاف استوار است.
هوش مصنوعی: سخاوت را گنجی بدان که امروز قلب و دستانت به آن گنج تعلق دارد.
هوش مصنوعی: اگر ابوالقاسم در آن زمان زنده و توانمند بود، حتماً مشهور و معروف میشد.
هوش مصنوعی: در این زمان، تو همچون ابوالقاسم، معروف و قابل توجه هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فضیلتها و خوبیها به راحتی جمع نمیشوند و تعدادشان محدود و مشخص است. به عبارت دیگر، برای دستیابی به ویژگیهای نیکو باید تلاش و زحمت کشید و نمیتوان به سادگی به آنها دست یافت.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوتهای میان دو پرنده اشاره میکند. یکی از آنها، با وجود ظاهر معمولیاش، قدرت و شجاعت زیادی دارد، در حالی که دیگری، که به نظر میآید قویتر و بزرگتر باشد، شاید در عمل ضعیفتر باشد. به نوعی، این عبارت به مقایسه و تضاد میان قدرت ظاهری و باطنی میپردازد.
هوش مصنوعی: تو فردی هستی که در کارها مهارت داری، و این ویژگی باعث میشود که دیگران به تو احترام بگذارند و بگویند که قدرت و توانایی بالایی داری.
هوش مصنوعی: اعتماد و اطمینان کافی نیست، چون هر چیز سیاهی را با نام کافور نمیتوان شفاف کرد.
هوش مصنوعی: من دعاگوی شما هستم، حتی اگر نتوانم از نزدیک در کنار شما باشم، از دور هم برایتان آرزوی خیر میکنم.
هوش مصنوعی: به من ننگر که از زیبایی تو در گوشهای قرنطینه شدهام و از دنیا دور ماندهام.
هوش مصنوعی: ببین که در دعای موفقیت تو، من به خیال و اندیشه سخن میسازم، چه به صورت شعر و چه به صورت نثر.
هوش مصنوعی: دعای خوب و مثبت ارزشمندترین چیزی است که یک انسان عاقل و فرزانه میتواند آن را از گنجهای پنهان به حساب آورد.
هوش مصنوعی: دعای کسانی که در تنهایی و در حاشیه زندگی میکنند، در روزهای روشن و شبهای تاریک، برای آنها خوشیمن و خوشحالت است.
هوش مصنوعی: همیشه دوستان و بزرگان نیکوکار در دنیا مشهور و مورد احترام خواهند بود.
هوش مصنوعی: نام تو بر همگان پیشروست، چون قرآن که همواره مورد شنیده و نقل است.
هوش مصنوعی: دوستانت همیشه شاد و خوشحال باشند و دشمنانت همیشه شکستخورده و ناتوان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور
کمابیش از صد وهفتاد شد روز
بدم در بستر خورشید پر نور
میان ما، نه عقدی، نه نکاحی
[...]
بهین شکلیست ایشان را مدور
چنان چون بهترین لونی منور
اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور
اگر چون زر نخواهی روی عاشق
منه بر گردن چون سیم سنگور
جهان از زشت قوادان تهی شد
که حمال فقع باید همی حور
زهی دست وزارت از تو معمور
چنان کز پای موسی پایهٔ طور
زهی معمار انصاف تو کرده
در و دیوار دین و داد معمور
قضا در موکب تقدیر نفراشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.