گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۱ - حکایت

 

مگر پیری ز پیران رسیده

طلب میکرد مردی راز دیده

یکی پیری بزرگی با ادب بود

ز شوق دوست دائم در طلب بود

بسی در عین طاعت کرده کوشش

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۲ - در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید

 

همه ملک جهان پیش تو هیچ است

همه همچون طلسمی پیچ پیچ است

همه زان تو است و تو منزّه

دریغا چون بری در این سخن ره

همه زان تو است و تو فنائی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۳ - در روی گردانیدن از شیطان و فرمان ناکردن او فرماید

 

همه رسوائی عالم از او دان

بقول حق ازو رویت بگردان

مبر فرمان او و شاد دل باش

بکل فارغ ز نقش آب و گل باش

مبر فرمان او و زو تو بگریز

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۴ - در افعال شیطان و سخن گفتن ومکر او فرماید

 

حدیث خوش دمی شیطان نگوید

همیشه جمله را آزار جوید

چه گوید هرچه گوید ناصوابست

همه کارش در اینجا خورد و خوابست

بجز خمر و زنا کاری ندارد

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۵ - در یاد کردن آدم و ذرّیّۀ وی و بلا و مشقّت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید

 

توئی آدم از ذات حق نموده

بسی گفته اناالحق هم شنوده

درون جنّت جان بودی ای دل

کرا بر گویمش اینزار مشکل

که تا چون بود احوالت در آنجا

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۶ - در اسرار قربت شیطان فرماید

 

حقیقت بشنو از اسرار او تو

چه اندیشی هم از کردار او تو

حقیقت بود او دانسته اسرار

که دائم دیده بُد اعیان اسرار

همه اشیاء بر او بود روشن

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۷ - در سؤال کردن پیر از ابلیس در پاکی در لعنت و نافرمانی کردن فرماید

 

مگر ابلیس را دید آن سرافراز

سؤالی کرد کای اندر جهان ساز

همه کار جهان از تو نظامست

که بود تو ز عشق کل تمامست

تو داری ملک دنیا جمله در دست

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید

 

جوابش داد کای پیر گزیده

چرا گوی سخنهای شنیده

چو میپرسی مرا از عین اسرار

شنیده کم بگو اینجا بگفتار

ز دیده گوی تا من دیده گویم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۹ - و ایضاً در اسرار شیطان فرماید

 

منت حیران و لعنت باز مانده

نمود عشقت اینجا باز خوانده

چودیدم رویت اینجاگاه پنهان

مرا این لعنت تو بس بود آن

که در کوی تو باشم لعنتی من

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۰ - در معنی ان اللّه خلق ادم فی صورت الرّحمان فرماید

 

صفات و ذات با هم خلوتی ساخت

نمود آدم از خود کل بپرداخت

صفات عشق و عقل وجان و تن بین

نمود ذرّهها راتن به تن بین

که در وی جمع شد در چل صباح آن

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۱ - در اثبات ذات و دل گوید

 

تو ذاتی در صفات آدم نموده

از آن دم خویشتن این دم نموده

تو ذاتی در صفات آدم چرائی

که حق مطلقی ز آن دم خدائی

خدائی لیک بر صورت نمودار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

چو آدم در بهشت جان نظر کرد

نمود خویشتن زیر و زبر کرد

بهشت و حور را میدید و رضوان

طلب میکرد بود بود جانان

بهشتش پیش همچون ارزنی بود

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید

 

دریغا ره نمیدانی چه گوئی

که سرگردان شده مانند گوئی

در این میدان چو گوئی در تک و تاز

شدی اکنون و مر چوگان بینداز

در این میدان چو گوئی مینبردی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید

 

ندا آمد درون جسم و جانش

ورا بنمود کل راز نهانش

که ای آدم چرا هستی تو تنها

که من باتودرم اینجای یکتا

چو من با تو درون جسم و جانم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۵ - در پیدا آوردن حوّا از پهلوی چپ آدم در نمودار سیر کل فرماید

 

ز پهلوی چپ آدم عیان شد

نمود جزو و کل دیگر نهان شد

چو جبریل اندر آن بد در نظاره

یکی صورت دگر شد آشکاره

عجائب صورتی در دیگر اسرار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید

 

دلا بگذر ز خود وندر فنا شو

عیان انبیا و اولیا شو

ز دیده گوی وز تقلید مگرو

دگر اسرار آدم نیز بشنو

توئی آدم بحوّا بازماندی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۷ - در مباح شدن حوّا بر آدم و عقد و نکاح بستن ایشان بصد بار صلواة فرماید

 

خطاب آمد که آدم چندگوئی

درون بنموده رویم چند جوئی

بگو تا چند گوئی در بهشتم

که من تخم شما اینجا بِکِشتم

ز حدّ بگذشت اکنون گفت اینجا

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۸ - درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبّیین علیه السّلام را

 

خطابی کرد آدم کای دل و جان

بگو با من کنون این راز پنهان

که خاتم کیست تا من باز دانم

که شد تازه از این روح و روانم

که باشد مصطفی یا رب مرا گوی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۹ - در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السّلام

 

چنین گفت ای خدای حی رحمان

کریم و قادر و دانا و سبحان

خداوند جهان و جان تو باشی

حکیم و قادر و دیّان تو باشی

بحق ذات پاکت یا الهی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۰ - بر پرگرفتن جبرئیل(ع)آدم علیه السّلام را و تقریر کردن جنّات عدن

 

بهرجایی روان کز عشق میشد

دمی کآنجای آدم را همی شد

تماشای بهشتش هر زمان بود

که آدم ز آفرینش جان جان بود

چو آدم سوی عدن آمد ز شادی

[...]

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode