گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - مخترع

 

ساقیا باده چو ریزی به قدح بهر طرب

کی طربناک شوم گر نرسانیش به لب

عجب آن نیست که از لعل تو یابیم حیات

بی لبت اینکه بود زندگی اینست عجب

زر خرید تو بود یوسف مصری در حسن

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - در طور خواجه

 

شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب

بنای زهد من از سیل باده گشت خراب

مرا که نقد دل و دین برفت در سر می

ز نام و ننگ درین کهنه دیر خود چه حساب

بنوش باده و دیوانه باش در عالم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - مخترع

 

ز تب مباد صداعی بدان جوان یارب

که صدقه سرش این پیر ناتوان یارب

ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت

توام خلاص نمایی ازین فغان یارب

رسید یا رب من شام غم به مجمع دیر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴ - اختراع

 

چون به دیر آمد ز بهر خم شکستن محتسب

شد دل رندان چو چشم شوخ ساقی مضطرب

اجتناب افتاد اهل دیر را از وحشتش

اهل دین نبود عجب گشتن ز شیطان محتسب

آفتش افکند در دور حریفان انقلاب

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - اختراع

 

زهی قد و عذارت سر به سر خوب

به خوبی بنده حسن تو هر خوب

اگر لطفست اگر جور از تو چونست

که هر کارت بود از یکدگر خوب

وفا از سرو قدان باشد آن نوع

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در طور مخدومی نورا

 

من وز هجر مهی ناله و فغان هر شب

فغان و ناله رساندن بآسمان هر شب

ز عشق تازه جوانی بگو چه گشت رسید

هزار جور باین پیر ناتوان هر شب

پی نظاره به کنجی نهان شوم که رود

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - در طور مخدومی

 

به مستی در دلم گردد خیال روی یار امشب

که سازد هر زمان در گریه‌ام بی‌اختیار امشب

به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر

که در هجران مرا تا صبحدم اینست کار امشب

خیال آن پری دارد بدان حالم که می‌خواهد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - در طور خواجه

 

منم و میکده و مغبچه مست امشب

هر دم از مستی او داده دل از دست امشب

چون پری هر نفس از جلوه مستانه او

کرده چون اهل جنون نعره پیوست امشب

دست چون طره گهی بر ذقنت کرده دراز

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹ - در طور خواجه

 

ما هم از بزم صبوح آمد برون مست خراب

جلوه گر افتاد و حیران چون ز مشرق آفتاب

رفت اهل انجمن هر سوی چون انجم فرو

چشمشان شد صبحدم چون چشم نرگس مست خواب

او مرا چون دید سرمستانه کرده عربده

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰ - تتبع خواجه

 

مطلب صبح ازل طلعت درویشان است

مخزن نقد ابد خلعت درویشان است

شمع خورشید که گلزار ازو شد روشن

گلی از بزمگه نزهت درویشان است

جام جمشید کزو کار جهان است عیان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - تتبع شیخ

 

ای بگه جلوه قامت تو قیامت

آن قد رعنا قیامت است نه قامت

گاه خرامت هزار جان بدر از تن

گر برود گو برو تو باش سلامت

بی تو دمی گر زنم مردن ازان به

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - تتبع میر

 

خیال مغبچگان تا درون جان من است

بکوی دیر مغان ناله و فغان من است

کمند زلف بتی این که ساختم زنار

درون دیر بهر بزم داستان من است

به بین بصافی ساغر درو به حمرت می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳ - تتبع خواجه

 

چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت

خوش است گر سر خود بر ندارم از قدمت

چه عیب دم‌به‌دم ار خاک کوی دیر شوم

ز نشئه‌ای که دهد بادهای دم‌به‌دمت

گناه آتش عشق ای فرشته پر منویس

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - تتبع خواجه

 

کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست

کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست

یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ

چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست

هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵ - تتبع خواجه

 

ز بس که مستی عشقم ز شرح بیرون است

می است اشک جگرگون مگر که او چون است

شراب را بود آن گونه زان گل‌رخسار

نه گونه رخ او از شراب گلگون است

کمال عشق من و حسن بی‌نهایت او

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - مخترع

 

ساقیا می ده که از هشیاریم دیوانگی است

میکند مجنون و ما را از تهی پیمانگی است

عاقبت بیگانه اند این آشنایان خرم آن

کش طریق آشنایان جهان بیگانگی است

مرد آن نبود که آرد چار زن را در نکاح

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - تتبع خواجه

 

جفا و جور توام بر دل است و لطف عنایت

به شکر آن نتوانم ادا چه جای شکایت

پی صبوح شب تیره ره به میکده بردم

مگر که همت پیر مغان نمود هدایت

ربود هوش دلم را به عشوه مستی ساقی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ - تتبع شیخ

 

می آینه گون صاف و قدح آینه فام است

جز عکس رخ یار درو دان که حرام است

چو ساقی مهوش قدحت عشوه‌کنان داشت

تقوی چه حکایت بود و زهد کدام است؟

از آب می و دانه نقل است همانا

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹ - تتبع خواجه

 

گوشه میخانه امن و مستی یاران خوش است

چون صراحی گریه‌های تلخ میخواران خوش است

واعظ افسرده از غوغا رماند مرغ حال

از هجوم عشق فریاد دل‌افکاران خوش است

جام لعل کامکاران نیست آن مقدار خوش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - تتبع خواجه

 

در دلم آتش محبت اوست

آب چشمم ز دود فرقت اوست

نیست دود دلم به هیئت سرو

از دلم رسته سرو قامت اوست

لب لعلش که شد می‌ْآلوده

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۵
sunny dark_mode