خیال مغبچگان تا درون جان من است
بکوی دیر مغان ناله و فغان من است
کمند زلف بتی این که ساختم زنار
درون دیر بهر بزم داستان من است
به بین بصافی ساغر درو به حمرت می
که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است
به کوهکن نگر و بیستون که آن گویی
دل طپنده و این یک غم گران من است
مگو فتاده به من موی از دهان سبو
که در سرشک مژه چشم ناتوان من است
چو من به نیستی از بی نشانی افتادم
درین ره آنکه ز خود نیست شد نشان من است
هزار تیغ بلا گر کشی نتابم روی
مباش رنجه گر از بهر امتحان من است
بلطف بکر معانی نگر دلا و مپرس
که از کجاست که گلهای گلستان من است؟
سپرد نقد دل و جان به مخزنت فانی
دگر مگو که ازان تو یا ازان من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و دلدادگی میپردازد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق و درد و رنج ناشی از این عشق بیان میکند. شاعر با ذکر تصاویری مانند زلف، ساغر و اشک، عواطف خود را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که این احساسات به حدی عمیق و فراگیر هستند که به درون جان او نفوذ کردهاند. در طول شعر، شاعر رنجها و چالشهای عاشقانه را توصیف میکند و از تحمّل سختیها و امتحانات عشق سخن میگوید. همچنین، او بیان میکند که در این مسیر، خود را گم کرده و به نوعی از وجود خویش بیخبر است. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که عشق و دلدادگی خود را به چیزی فانی سپرده و این موضوع را با کلمات عمیق و فلسفی بسط میدهد.
هوش مصنوعی: تصور و یاد آن معشوقان زیبا تا اعماق وجود من نفوذ کرده است و من همچنان در راه میکده مغان، با ناله و فریاد به حال و روز خود میگرانم.
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و پیچیده معشوقهام، مثل کمندی است که مرا به خود جذب کرده است. این وضعیت من در دل مکان مقدسی، به نوعی نمایانگر داستان زندگی من در این جشن و بزم است.
هوش مصنوعی: به دقت به شفافیت لیوانی که در آن شراب است نگاه کن، رنگ قرمزش نشاندهنده چشمان من است که خون گریه میکنند.
هوش مصنوعی: به کوه کن و دماوند توجه کن؛ اولی شبیه به قلبی است که میتپد و دومی نماد یک اندوه سنگین و عمیق من است.
هوش مصنوعی: نظامی میگوید که در مینوشی، اگر موهایی از سبو بریزد، نباید نگوید که چه شده، چرا که اشک من در چشمانم بهسان قطرهای است که در پیرامون آن احساسات و غمهای بیپایان من را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی من از نبود خود به بی هویتی رسیدم، در این مسیر آن کسی که خود را فراموش کرده، نشانه من شده است.
هوش مصنوعی: اگر هزاران مشکل و دردسر را هم به من تحمیل کنی، باز هم به تو اعتراض نمیکنم؛ مگر اینکه این سختیها فقط برای آزمایش من باشد.
هوش مصنوعی: با لطف و زیبایی معانی توجه کن، ای دل، و از کجا بودن گلهای باغ من را نپرس.
هوش مصنوعی: به جان و دل خود را به صندوق تو سپردم، دیگر نگو که این مال توست یا مال من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گره گشای سخن خامه توان من است
خزانه دار روان خاطر روان من است
کشید زین من این دیزه هلال رکاب
از آنک شهپر روح القدس عنان من است
کنار و آستی کان چو بحر پر درشد
[...]
نتیجه ای که زافکار نیم جان من است
وبال چشم و دماغ و تن و توان من است
به روزنامه ی سودای من چنین منگر
مداد او همه از مغز استخوان من است
روانیِ سخن از سرعت تفکّر نیست
[...]
ز بس که گوش جهانی پر از فغان من است
به شهر بر سر هر کوی داستان من است
ز بیدلی، اگرم جان رود، عجب نبود
چو دل نمی دهدم آنکه دلستان من است
دعای عمر کنندم، ولی قبول مباد
[...]
ز دل زبانه آتش که در دهان من است
به شرح داغ دل آتشین زبان من است
به سان اره بنه تیغ خویش بر فرقم
به جرم آنکه به صد رخنه ز استخوان من است
کنی به داغ نشان سگان خود وین داغ
[...]
ز دست ناله سگ او بقصد جان من است
یقین که ناله من دشمن نهان من است
معاشران همه رادست بر دهان من است
زبسکه گوش جهانی پر از فغان من است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.