گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

بده ایساقی بزم آنقدح هوش زدای

که بیک باره کند ریشه اندیشه ز جای

بده آن باده که در پرده سرا چون نوشند

غم و اندوه نگردد بدر پرده سرای

بده آن باده که چون شاه و گدایش نوشند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

آشکارا، روز طعن و لعن زندان میکنی

شب نهانی روی در کوی لوندان میکنی

روزها بیگانه، شبها آشنائی، آفرین

شیخنا بر تو که رندیها برندان میکنی

پابکش از بیخودی، بردار دست از بیخودان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

امروز مرا جام ز باده تهی استی

گوشم همه بر گام ستور رهی استی

بی باده مرا زیستن امروز نشاید

کاندرم بخرگاه بتی خرگهی استی

خرگاه بر افراشته، وز سبزه بگردش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

تو از عالم جز این یکدم نداری

جز این یکدم تو از عالم نداری

مده بیهوده نقد این دم از دست

که سرمایه جز این یکدم نداری

همه عالم غم و درد تو دارند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

رهم در بزم جان و دل تو دادی

رهائی نیز از آب و گل تو دادی

ز گرداب ضلالت زورقم را

چو غرقه شد، ره ساحل تو دادی

بجز بیحاصلی از خرمن عمر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا داری

برای درد دل ما یکی دوا داری

شنیده ایم که هم زهر و هم شکر داری

شنیده ایم که هم لطف و هم رضا داری

برای روشنی دیده های ما کوران

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

ای تیره تن ما که بجان دشمن مائی

مائیم سلیمان و تو اهریمن مائی

تو گلخن مائی و عجبتر که غلط وار

گوئیم که تو تنگ قفس، گلشن مائی

چون افعی پیچان سیه بر بسر گنج

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

یک امشبی که تو آسوده در کنار منی

چه میشود که رخ از من بدیگری نکنی

فدای جان تو بادا روان جان و تنم

که راحت دل و آرام جان، روان تنی

چه میشود که شبی با دو صد تکبر و ناز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

خواهی از حرف بد اندیش سلامت باشی

باید آنسو ز سر کوی ملامت باشی

کاری امروز مکن جان پدر پنهانی

که شود فاش چو فردا، بندامت باشی

نیست اعجاز و کرامت بجز از خوی نکو

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

امشب که منم با تو در اینخانه خالی

کس جز من و تو نیست در این کوی و حوالی

عمریست که من با تو بتا فرصت اینحال

میجستم و یک امشبه فرصت شده حالی

از دست تو نوش است و خوش و خوب و گوارا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

به جان دشمن به غیر تن نداری

تن ار کردی رها، دشمن نداری

مکن پولاد و آهن جوشن خویش

دل ار پولاد و از آهن نداری

مرو اندر صف پیکار مردان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

تا چند کند دست تو با زلف تو بازی

تا چند کند غمزه تو دست درازی

با زلف پریشیده چه اندیشه کنی باز

کش گاه سرافکنده کنی گه بفرازی

گاهیش ببری سرو گه بر شکنی پشت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

رفته از ما و تو منی و توئی

که یکی کشته ایم و نیست دوئی

کیستی تو همان کسی که منی

کیستم من همان کسم که توئی

هر کسی را که من بدو عدوم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

هی خویش بیارای و خر خویش بیارای

هی بوم و برو بام و در خویش بیارای

در آتیه مانند زنان روز و شب از ناز

هی روی خود اندر نظر خویش بیارای

تا نیک پسندند ترا قحبه و قواد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

تو با لب نمکین از چه قند گفتاری

بگو یکی زنمک، قند چون همی باری

تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس

که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری

تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

در ده قدح باده که با زخم فراقی

مرهم نشود دل مگر از رطل عراقی

دیروز مرا وصل تو گر ساقی جان بود

امروز چه افتاد که شد هجر تو ساقی

می باز نگیری بگه وصل و گه هجر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

چه خوش بود که شبی در کنار من خسبی

به بستر اندر، یکتای پیرهن خسبی

بود چه پیرهن اندر میانه نیز حجاب

به آنکه در بغل من چه پیرهن خسبی

قدح بنوشی و سرمست گردی از می ناب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی

چون لاله هزاران داغ اندر دل ما کردی

خستی و جفا کردی بستی و رها کردی

جانا بکه بر گویم با ما تو چه ها کردی

تا جام می گلگون دادی برقیب دون

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
sunny dark_mode