در ده قدح باده که با زخم فراقی
مرهم نشود دل مگر از رطل عراقی
دیروز مرا وصل تو گر ساقی جان بود
امروز چه افتاد که شد هجر تو ساقی
می باز نگیری بگه وصل و گه هجر
تو باقی و جام و خم و مینای تو باقی
از ما نکشی پای که با ما همه لطفی
با ما نشوی جفت که از ما همه طاقی
با مائی و بیمائی و نزدیکی و دوری
چه تلخ و چه شیرین که گوارا ابمذاقی
مانند پری گاه نهان در دل شیشه
چون شیشه می، گاه عیان بر لب طاقی
بی سابقه در محفل هر کس بنهی گام
از رحمت و از لطف که بی کرو نفاقی
من از تو ننالم، ز دل خویش بنالم
تو جوهر دلداری و تو روح وفاقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.