گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

تا چند کند دست تو با زلف تو بازی

تا چند کند غمزه تو دست درازی

با زلف پریشیده چه اندیشه کنی باز

کش گاه سرافکنده کنی گه بفرازی

گاهیش ببری سرو گه بر شکنی پشت

گاهیش بخواری فکنی گه بنوازی

کس مشک بر آتش نگذارد، ز چرا تو

این مشک بر آن آتش رخسار گدازی

ای زلف سیه کار چه کردی تو که باید

پیوسته بر این شعله بسوزی و بسازی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode