رهم در بزم جان و دل تو دادی
رهائی نیز از آب و گل تو دادی
ز گرداب ضلالت زورقم را
چو غرقه شد، ره ساحل تو دادی
بجز بیحاصلی از خرمن عمر
نبودم حاصلی، حاصل تو دادی
بسوی محفل جانم تو بردی
می نابم در آن محفل تو دادی
عطاهای فزون از قابلیت
بدین ناچیز ناقابل، تو دادی
بهر شام و سحر ذکر خدا را
فرا یاد دل غافل تو دادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق gratitude و شکرگزاری شاعر به معشوق و خداوند است. شاعر میگوید که در زندگیاش، عشق و وجود معشوق به او رهایی از مشکلات و سختیها را بخشیده و او را از گمراهی نجات داده است. همچنین، شاعر به نعمتها و برکات موجود در زندگیاش اشاره میکند و میگوید که تا پیش از این، فقط عمر بیحاصلی داشته و تنها حالا با ورود معشوق به زندگیاش قادر به تجربهکردن لذتها و آگاهی از یاد خداوند شده است. در نهایت، شاعر بر اهمیت یاد خداوند در زندگیاش تأکید میکند و آن را هدیهای ارزشمند از طرف معشوق میداند.
هوش مصنوعی: در میهمانی جان و دل تو مرا آزاد کردی و بنابراین از قید جسم و دنیای مادی هم رها شدم.
هوش مصنوعی: از شدت گمراهی و سرگردانی، وقتی که در حال غرق شدن بودم، تو به من راه نجات و به ساحل امن هدایت کردی.
هوش مصنوعی: جز بیثمری از عمرم چیزی نیافتم، اما تو به من ثمر دادی.
هوش مصنوعی: به سمت محفل جانم رفتی و با خود می ناب را بردی و در آن محفل، تو به من هدیه دادی.
هوش مصنوعی: تو به من بخشیدی چیزهایی بیشتر از آنچه که شایستهاش بودم، در حالی که من هیچ چیز ارزشمندی نداشتم.
هوش مصنوعی: برای صبح و شب، یاد خدا را به دل غافل تو یادآوری کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.