گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

بی دوست مانده ام چو تو را دوست خوانده ام

کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش

گر عاشقی خطاست به نزدیک عاقلان

آن عاشقم که خوش بودم با بلای خویش

ماهی و دل هوای تو را کرده است خوش

[...]

۵ بیت
ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۷

 

خاقانیا به سائل اگر یک درم دهی

خواهی جزای آن دو بهشت از خدای خویش

پس نام آن کرم کنی ای خواجه برمنه

نام کرم به دادهٔ روی و ریای خویش

بر دادهٔ تو نام کرم کی بود سزا

[...]

۵ بیت
خاقانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۴ - و قال ایضاً یرثی الصّدر السّعید رکن الدّین مسعود

 

هر کو کند تصّور رنج و بلای خویش

باشد بجای خود که نباشد بجای خویش

هر کام دل که چرخ کسی را دهد بطبع

عاقل نخواندش بجز از خونبهای خویش

دانا درین مقام گرش دسترس بود

[...]

۷ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش

با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش

دشمن به دشمن آن نپسندد که بی‌خرد

با نفس خود کند به مراد و هوای خویش

از دست دیگران چه شکایت کند کسی

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۳

 

هر کس نشسته شاد به کام و هوای خویش

بیچاره من اسیر دل مبتلای خویش

هم جان درون این دل و هم دوست، وه که من

خوناب‌ها خورم ز دل بی‌وفای خویش

فرداست ار به بنده جدایی، دلا، بیا

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴

 

گر بنگری در آینه روزی صفای خویش

ای بس که بی‌خبر بدوی در قفای خویش

ما را زبان ز وصف و ثنای تو کند شد

دم در کشیم، تا تو بگویی ثنای خویش

منگر در آب و آینه زنهار! بعد ازین

[...]

۷ بیت
اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵

 

مردی به هوش بودم و خاطر بجای خویش

ناگاه در کمند تو رفتم به پای خویش

صدبار گفته‌ام دل خود را بدین هوس:

کای دل به قتل خویشتنی رهنمای خویش

وقتی علاج مردم بیمار کردمی

[...]

۷ بیت
اوحدی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

کشتی مرا ز هجر رخ جانفزای خویش

ای ناخدای ترس بترس از خدای خویش

زاهد که جا به گوشه محراب می کند

گر بیند ابروی تو نماند به جای خویش

حیف است بر زمین کف پای تو فرش کن

[...]

۷ بیت
جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

ای شاه حسن، جور مکن بر گدای خویش

ما بنده توایم، بترس از خدای خویش

خواهند عاشقان دو مراد از خدای خویش:

هجر از برای غیر و وصال از برای خویش

گر دل ز کوی دوست نیامد عجب مدار

[...]

۱۰ بیت
هلالی جغتایی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۱

 

از ترک مدعاست دل من به جای خویش

آسوده ام ز خاطر بی مدعای خویش

غافل ز سیر عالم بالا نمی شوم

افتد چوشمع اگر سر من زیر پای خویش

از امتیاز دست چو آیینه شسته ام

[...]

۱۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۲

 

از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش

آتش زنم به محفل و باشم به جای خویش

زان مطرب بلندنوا در ترانه ام

چون نی نمی زنم نفسی بر هوای خویش

زان ساقی خودم که نیابم درین جهان

[...]

۵ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۳

 

تا بی نشان کشم نفسی بر هوای خویش

چون گردباد محو کنم نقش پای خویش

مستغنی از بهارم وآسوده ازخزان

در دشت ساده دل بی مدعای خویش

خلوتگهم ز بکر معانی است پرزحور

[...]

۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۴

 

حسن توغافل است ز قدر و بهای خویش

آیینه راخبر نبود از صفای خویش

چون شمع تا به خلوت او راه برده ام

صد بار دیده ام سر خود زیر پای خویش

آمیخته است مستی و مستوریم به هم

[...]

۹ بیت
صائب
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش

در آشنایی بت ناآشنای خویش

تا برندارم از سر کوی بتان قدم

افتاده‌ام چو سلسله دایم به پای خویش

جایی نمانده است که بیخود نرفته‌ام

[...]

۶ بیت
قدسی مشهدی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » دیباچه‌ها » دیباچه سیم

 

ای روبهک چرا نه نشینی به جای خویش

با شیر پنجه کردی و دئی سزای خویش

۱ بیت
قائم مقام فراهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰

 

ایدل نگفتمت بنشین خوش بجای خویش

رفتی برزم عشق و کشیدی سزای خویش

در هر دلی که خیمه معشوق میزنند

عاشق گذشته است زنفس و هوای خویش

چوگان چو گوی میطلبیدش بسر زشوق

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳

 

چندین هزار صید فتد از قفای تو

هر گه که التفات کنی بر قفای خویش

امکان شکوه هست ز جور و جفای تو

شرم آیدم ز دعوی مهر و وفای خویش

دانی ز ناله بهر چه خاموش گشته‌ام

[...]

۹ بیت
فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی

 

تا بر سر مراد نهادیم پای خویش

در بارگاه قدس بدیدیم جای خویش

ما آنچه می‌کنیم بود از برای یار

خلق آنچه می‌کنند بود از برای خویش

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی

 

تا بر سر مراد نهادیم پای خویش

در بارگاه قدس بدیدیم جای خویش

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه

 

در دام حادثات ز کس یاوری مجوی

بگشا گره به همت مشکل‌گشای خویش

سعی طبیب موجب درمان درد نیست

از خود طلب دوای دل مبتلای خویش

بر عزم خویش تکیه کن ار سالک رهی

[...]

۷ بیت
رهی معیری