حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعیباشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشدهر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیستآن به که کار خود به عنایت رها کنند
بی معرفت مباش […]

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴
خوش آنکه کشتگان غمش را ندا کنند
تا وعدههای وفا را وفا کنند
آندم که دوست گوید ای کشتگان من
از لذت خطاب ندانم چها کنند
در شور و وجد و رقص درآیند عاشقان
از شوق دوست جامه جان را قبا کنند
آندم که دوست پرسش بیمار خود کند
دردش یکان یکان همه کار دوا کنند
سر گر بپای دوست فشانند عاشقان
هر دم […]

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - وله ایضا
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
از بهر سود رغبت بیع و شری کنند
دیریست تا که زحمت حضرت همی دهم
انصاف نیست خوش که گرانی با کنند
ابرام رسم هاست نه اینجا که واجبست
بل […]
