گنجور

 
فیض کاشانی

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

یک دم چه می‏شود که ز ما یاد آورند

آنان که پنج وقت به او اقتدا کنند

پنهان ز دشمنان چه شود گر رهم دهند

خیر نهان کسان ز بهر خدا کنند

معلوم نیست وقت حضورش چو بر کسی

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

در دست کس چو نیست حصول لقای او

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

حالی درون پرده ز مهرش زنند لاف

از آن زمان که پرده برافتد چها کنند

گر طالب لقای امامی به علم کوش

اهل نظر معامله با آشنا کنند

وصل امام فیض میسر نمی‏شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode