آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند
از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند
گر کام اوست ریختن خون عاشقان
آن به که کامش از دل شیدا روا کنند
بیهوده رنج میبرد از دست ما طبیب
این درد عشق نیست که آن را دوا کنند
ما را نظر به روی تو بر خط خال نیست
صاحبدلان نظارهٔ صنع خدا کنند
بر گفته کمال فشانند زر چو آب
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به توصیف عشق و زیبایی معشوق و درد و رنج عاشقان میپردازند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و مقایسههای دلنشین، نشان میدهد که عشق، حتی اگر به درد و رنج منجر شود، ارزشمند است. او اشاره میکند که طبیب نمیتواند دردی را که ناشی از عشق است درمان کند و تنها نگاه به معشوق میتواند تسلیبخش باشد. همچنین بیان میشود که فهم عمیق و زیباییهای معنوی در زندگی، مانند تبدیل خاک به طلا، تنها از سوی انسانهای صاحب دل ممکن است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق و زیبایی، هر چند ممکن است دردناک باشند، اما در عین حال بینهایت گرانبها و ارزشمند هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی آن دلربا را توصیف میکنند، اگر گلاب را تبدیل به مشک کنند، در واقع به اشتباه سخن میگویند.
هوش مصنوعی: اگر خواسته او این است که عاشقان را بکشند، بهتر است که به خواستهاش از دل عاشق اجازه دهند.
هوش مصنوعی: طبیب عشق از دست ما ناراحت است، زیرا این درد هیچ دارویی ندارد و تلاشها برای درمان آن بیفایده است.
هوش مصنوعی: ما به زیبایی چهرهٔ تو توجه داریم و برای ما وجود لک روی آن اهمیتی ندارد؛ بلکه صاحبدلان به تماشای آفرینش خداوند میپردازند.
هوش مصنوعی: آنان که میتوانند به خاک ارزش و قیمتی همچون طلا ببخشند، به راحتی گفتههای حاکم را با ثروت و طلا پر میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۵
بر گفته کمال فشانند زر چو آب
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
[...]
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
[...]
آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند
جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »
مس را به التفات نظر کیمیا کنند
ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی
[...]
آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشی چشمی بما کنند
دستار هر دو روز همان به که وا کنند
چندین گره بعقد شاید رها کنند
رختی که میخری بستان زود ز آشنا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.