گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۳۶

 

زلف و رخ تو شب است و هم نور

زان حسن و جمال چشم بد دور

با پرتو عارض تو خورشید

چون شمع در آفتاب بی نور

زلف تو به شبروی نبشته

[...]

جلال عضد
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

خورشید منی بروی پرنور

من از تو چو سایه مانده ام دور

خوبان همه صورت و تویی جان

عالم همه ظلمت و تویی نور

از روی تو نور می درافتد

[...]

سیف فرغانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

با روی تو چیست جنت و هور

هر چیز نکو نماید از دور

ما را نظری که هست بر تست

خود حور و فرشته نیست منظور

لبهای تو کرد بر دلم سرد

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۱

 

بردی دل من به چشم مخمور

ای چشم بدان ز چشم بد دور

هرکس که به رویت افکند چشم

در چشم نیایدش دگر حور

ای دیده جان ما ندیده

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۸

 

مائیم که ذاکریم و مذکور

مائیم که ناظریم و منظور

مائیم که سیدیم و بنده

مائیم که ناصریم و منصور

مائیم محیط و موج و زورق

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

با دیو قرین و از خدا دور

ابلیس صفت به زهد مغرور

نسیمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - ترجیع بند چهارم

 

ساقی قدحی بده بمخمور

زان می که مزاج اوست کافور

از باده پایدار کز وی

شد طالب پای دار منصور

آن می که ز یک فروغ جامش

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۸
sunny dark_mode