مائیم که ذاکریم و مذکور
مائیم که ناظریم و منظور
مائیم که سیدیم و بنده
مائیم که ناصریم و منصور
مائیم محیط و موج و زورق
مائیم گدا و شاه دستور
مائیم همه ولی نه مائیم
مائیم که او به ماست مشهور
مائیم که زاهدیم و اوباش
مائیم که سرخوشیم و مخمور
مائیم شراب و جام و ساقی
مائیم حریف فاش و مستور
این نکته سید ار ندانی
می دار به لطف خویش معذور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و مقام انسانها و ارتباط آنها با خداوند میپردازد. شاعری که خود را در موقعیتهای مختلف معرفی میکند، از ذاکران و بندگان گرفته تا گدایان و شاهان. او بیان میکند که همگی در نهایت به یک حقیقت واحد مرتبط هستند و در چشم خداوند همه در یک سطح هستند. این شعر نشاندهنده تنوع وضعیتهای انسانی و در عین حال پیوند معنوی عمیق با خداست. شاعر در نهایت اشاره میکند که شناخت این نکته و واقعیتها میتواند نیاز به دلسوزی و توجه ویژهای به لطف الهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که یاد خدا را بر زبان داریم و همواره در یاد او هستیم. همچنین ما هستیم که به دقت بر اعمال و مقاصد خود نظارت داریم.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که از نژاد و مقام بالا برخورداریم و در عین حال بندگان خدا هستیم و پیروان حق و حقیقتیم.
هوش مصنوعی: ما همه چیز را در خود جای دادهایم؛ هم دریا هستیم، هم موج و هم قایق. ما در عین حال هم نیازمند و درهمتنیده با مقام و قدرت هستیم.
هوش مصنوعی: ما همه وابسته به هم هستیم، اما در واقع خودمان را نمیشناسیم. ما به وجود او شناخته میشویم.
هوش مصنوعی: ما گروهی هستیم که در عین زهد و پرهیزگاری، شادی و خوشگذرانی را نیز تجربه میکنیم. ما هم زاهدان هستیم و هم کسانی که از لذتهای زندگی بهره میبرند.
هوش مصنوعی: ما خود شراب و لیوان و ساقی هستیم، ما دوستانی هستیم که هم به طور واضح و هم به طور پنهان در کنار هم هستیم.
هوش مصنوعی: اگر این نکته را نمیدانی، نگران نباش؛ زیرا به خاطر لطف او، معاف هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی به حق والطور
معزول شده است جان ز هرچه
داده است بر آنت دهر منشور
می گوی محال ز آنکه خفته
[...]
از خلد گرفت بوستان نور
پیرایه و جامه یافت از حور
جامه ز حریر و حُلّه دارد
سرمایه ز لعل و درّ منثور
بودند چهار مه درختان
[...]
ای قصر رسالت تو معمور
منشورِ رسالت از تو مشهور
خدّام ترا غلام گشته
کیخسرو کیقباد و فغفور
در جمله کائنات گویند
[...]
دراجهٔ مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور
چشمی که ز چشم من طرب یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.