وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۶ - صفت ضرّابی
با غیر همیشه یار یار است
این نقره ی خام شاخ دار است
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۴ - صفت مَدارِس
این دختر رز که گل نگار است
در حکم زنان حیض دار است
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹
آسوده دلی که بی قرار است
آن دیده خنک که شعله بار است
چون آینه عیب جو در این بزم
تا عیب نماست عیب دار است
کینم بدل تو بی مروت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲
گل بی تو مرا به دیده خار است
هر سبزه چو تیغ آب دار است
از نقش قدم بسی فزونتر
در راه تو چشم انتظار است
چون لاله ز داغ دوری تو
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۷
ایّام غمم، مرا بهار است
مژگان رگ ابر آبدار است
طرح عیشی چرا نریزم؟
دامان دلم پر از غبار است
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱ - مثنوی تذکرهٔ العاشقین
ساقی، گل و جوش نوبهار است
چون چرخ، زمین شفق نگار است
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۵ - در منقبت شاه سوار عرصهٔ لافتی سلام اللّه علیه
کلکی که به دستم استوار است
در دست علی چو ذوالفقار است
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱۰ - در مخاطبهٔ نفس و خاتمهٔ کتاب گوید
طنبور تنت گسسته تار است
مضراب، به دست رعشه دار است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳
تا بیخ درخت، استوار است!
شاخش همه ساله زیر بار است
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل -اموری که طالب صبر باید مراعات نماید
هر نیک و بدی که در شمار است
چون در نگری صلاح کار است
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
هر غیر که بنگری زیار است
این نقش و نگار از نگار است
سر پنجه آن نگار ساده
از خون جهانیان نگار است
هرگز خطر گهر ندارد
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
نی رحم ترا باین فکار است
نی بی تو مرا دمی قرار است
کی یاد کنی ز بلبل خویش
ای گُل که ترا چو من هزار است
پیشت دُر اشک مردم چشم
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
زیبی که بشکل هرنگار است
در هیبت خوبت استوار است
امنیت حسن آفتابی است
کش دایرهٔ رخت مدار است
مو چون شب وروچوروز ابروت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه
هر ذره که هست اگر غبار است
در پردهٔ مملکت به کار است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه
آهسته که غیر در کنار است
خاموش که خصم پرده دار است
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۰ - علامت مردخدا
آشفته چو طره نگار است
مخمور چوچشم مست یار است
ملکالشعرا بهار » مسمطات » کهنه شش هزار ساله
برخیز که فصل نوبهار است
هنگام شکستن و فرار است
این کهنه بهدوش دهر بار است
درمان و علاجش آشکار است
نو کردن کهنه زین قرار است
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » وقت کا رست
غافل منشین که بخت یار است
هشیار نشین که وقت کار است
غافل منشین که بخت یار است
هشیار نشین که وقت کار است
غافل منشین که بخت یار است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - نغمهٔ صبح
هر مست که بود، هوشیار است
این عادت دور روزگار است
مستی شد و نوبت خمار است
کوشنده همیشه رستگار است
آسایش کارگر ز کار است
[...]