گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هر غیر که بنگری زیار است

این نقش و نگار از نگار است

سر پنجه آن نگار ساده

از خون جهانیان نگار است

هرگز خطر گهر ندارد

هر کو که زبحر برکنار است

آتش نه قرارگاه هندوست

زلفین تو از چه بیقرار است

نقصان نکند چو زر در آذر

هر کس که بعشق پایدار است

درمان نپذیرد از طبیبان

آن دل که زدرد تو فکار است

گویند دل است منزل عشق

دل رفته و عشق بر قرار است

آشفته زجام عشق سر خویش

نه مست چنان نه هوشیار است

از میکده علی بکش می

کان باده خالی از خمار است

 
 
 
فلکی شروانی

این دل چه دلست و این چه یار است

کار من از این دو سخت زار است

کار من مستمند صعب است

کاندر بر من نه دل نه یار است

آبادان بدان سمند میمون

[...]

نظامی

در خاطرم اینکه وقت کار است

که‌اقبالْ رفیق و بخت یار است

مشاهدهٔ ۱۳ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
سید حسن غزنوی

چشمم ز غمت عقیق بار است

رازم ز پی تو آشکار است

از عشق تو بی قرار گشتم

عشق تو هنوز برقرار است

بیچاره دل من ای نگارین

[...]

عراقی

جانا، نظری، که دل فگار است

بخشای، که خسته نیک زار است

بشتاب، که جان به لب رسید است

دریاب کنون، که وقت کار است

رحم آر، که بی‌تو زندگانی

[...]

امیرخسرو دهلوی

زلف تو هنوز تابدار است

چشمت به کرشمه در خمار است

گفتی که وفا نیاید از من

سوگند مخور که استوار است

خون شد دل من، بگوی، ای باد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه