خطت دمیدو هنوزت سری ز ناز گرانست
که بر رخ تو خط بندگی ساده رخانست
فتاده سلسله بر پای دل درآن خم گیسو
خوش آن دلی که دراین حلقهاش سری بمیانست
ز دست دوست دشمن نوازچون نخورم خون
که نیست با من مسکین چنانکه بادگرانست
چوباد عمر گذشت و مرابخاک ره او
هنوز دیدهٔ امید باز و دل نگرانست
چونقطه دایره محنتم محیط چو پرگار
بدور من غم دوران مدام در دورانست
ز داغ هجر چنانم که گر بباغ جنانم
بدیده هر سر برگیش بی تو نوک سنانست
کند کمان بکمین زه زهی سعادت صیدی
که شوخ غمزه و ابروی اوش تیر و کمانست
رسید موسم اردی بهشت ساقی گلرخ
بیار بادهٔ گل فام اگرچه خود رمضانست
گدای پیر مغان راز خسروی چه تفاخر
که ملک و شوکت شانس بدیده شوکه نشانست
خدایرا مددی خضر راه وهادی اسرار
دلیل راه شو اورا که او ز نو سفرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.