گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد

ایمان و کفر من همه رود و شراب شد

زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی

تحقیقها نمایش و آبم سراب شد

ایمان و کفر چون می و آب زلال بود

[...]

سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰

 

آوخ که قصر جاه و معالی خراب شد

دلها همه شکسته جگرها کباب شد

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰

 

آوخ که قصر جاه و معالی خراب شد

دلها همه شکسته جگرها کباب شد

مجیرالدین بیلقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز

 

آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد

سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت

و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد

از سیل اشک بر سر طوفان واقعه

[...]

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - مرثیه در مرگ یکی از کسان شاه گفته

 

ماه تمام ملک به زیر نقاب شد

آب حیات شرع دریغا سراب شد

سروی ز بوستان معانی فرو شکست

برجی ز آسمان معالی خراب شد

کور و کبود مردمک چشم مردمی

[...]

سید حسن غزنوی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰

 

صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد

صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد

صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد

صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد

آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۲

 

زان گل که اندکی بته مشک ناب شد

بسیار خلق از مژه در خون خضاب شد

در خردگیش دیدم و گفتم که مه شوی

او خود برای سوزش خلق آفتاب شد

آن سادگی که داشت، به سرخی شدش به دل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۲ - فی مدح خواجه غیاث الدّین محمّد

 

رادی که ملک پارس به یک ره خراب شد

تا ابر از نوال کفَش کامیاب شد

دهر از تف حرارت اندوه باز رست

تا در دهان ملک ز کلکلش لعاب شد

بر فرق حاسدانش چو بر گردن عدو

[...]

جلال عضد
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

ساقی بیا که میکده را فتح باب شد

پر کن قدح که دور شه کامیاب شد

در ده شراب ناب که جان و دل حسود

در بزم غم بر آتش حرمان کباب شد

از باده خوش برآ که به کف نیست غیر باد

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در ماتم حسین (ع) گوید

 

واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد

در ماتم حسین علی دل کباب شد

ای آسمان اگر در رحمت گشاده یی

ظلم تو بر حسین علی از چه باب شد

فرق شریف آل علی بر زمین چراست

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

افروخت رنگت از می و دلها کباب شد

روی تو ماه بود، کنون آفتاب شد

گفتم: بدور عشق تو سازم سرای عیش

غم خانه ای، که داشتم، آن هم خراب شد

این آه گرم بی سببی نیست دم بدم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

تا از فروغ روی تو گل کامیاب شد

چون صبح داغ سینه من آفتاب شد

از حسن نیم رنگ تو، ای ساقی بهار

نظاره سیر مست گل ماهتاب شد

چون کشتی شکسته، که از آب پر شود

[...]

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است

 

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که از این شعر خون‌چکان

[...]

محتشم کاشانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

آن بخت فتنه جو که تو دیدی به خواب شد

وان دل که بود سخت تر از خاره آب شد

گلگونه هوا و هوس رنگ واگذاشت

خال و خط عروس طبیعت خراب شد

دل را که حرف سوختگان داغ کرده بود

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - این ترکیب بند مرثیه ایست که در فوت ولد دلبندم نورالدین محمد که دوازده روز در فضای دنیا بود گفته شده

 

تا چشم من ز فوت در من سحاب شد

هرجا دری به بطن صدف بود آب شد

بر من جهان سیاه شد از مرگ نور دین

بر چرخ زهره نوحه گر آفتاب شد

ماه از جفای چرخ خراشید روی خویش

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

آیینه از خیال رخش آفتاب شد

جام تهی ز یاد لبش پر شراب شد

ساقی به دست او برسان زود باده را

کز حسرت لبش دل پیمانه آب شد

در باغ بی لب تو کشیدم ز سینه آه

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۵

 

از خط صفای روی تو پادر رکاب شد

حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد

شب نیمه کرد زلف ز گرد سپاه خط

مژگان شوخ زیرو زبر زانقلاب شد

چون لاله در پیاله حسن تو خون گرم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۶

 

تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد

شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد

حسن تو از دمیدن خط کامیاب شد

پیغمبر جمال تو صاحب کتاب شد

از شرم زلف وروی تو در ناف آهوان

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

آیینه سنگ بود ترا دید و آب شد

آنگاه از فروغ رخت آفتاب شد

روز ازل ز شعلة حسن تو یک شرار

بر آسمان شد و لقبش آفتاب شد

نرگس شنید تا ابدش دیده باز ماند

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۴۲ - خواص گوی

 

شوخ خواص گوی ز درد من آب شد

داروی کار داد و مقید به خواب شد

سیدای نسفی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode